پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

از حج ابراهیمی تا حج امروزی

         

درآخرین روزهای نسبتآ سرد پاییز امسال که نعمات الهی درقالب قطرات مروارید گونه ی باران ، با لطافتی خاص جسم و جان هرصاحب ذوقی را نوازش میکرد، سرمست از رایحۀ دلربایِ خاک تازه باران خورده درخلوت خلسه وارخدایی خویش، سنگفرش یکی ازخیابانهای شهر را به سمت بالا درحرکت بودم، که ناگهان با صدای زنگ گوشی تلفن  همراهم چنان شوکه شدم که گویی انفجاری مهیب چرت خستۀ خفته ای را پاره کرده باشد. آنطرف خط صدایی را شنیدم که درعین قرابت وآشنایی دیرینه اش مدتهای مدیدی بود بواسطه یک لجاجت کودکانه نشنیده بودمش.

از تعجب برجایم میخکوب شده و نمیدانستم چه بگویم. برای یک لحظه آن مشاجره لفظی کاملا معمولی دوسال پیش، ازجلوی چشمانم گذشت که بی هیچ توجیه عقلانی زمینه ساز جدایی من و برادرکوچکترم شد. آری آنسوی خط ارتباطی کسی نبود جزبرادرم که درگذر روزها وشبهای طولانی به قهرگذشتۀ فی مابین، به کلی فراموشش کرده بودم. حس عجیبی داشتم نیرویی درونی خونم را به جوش آورد و با صدایی لرزان سلامش را به سلامی گرمترپاسخ دادم. سپس به کنایه این عادت دیرین و مذموم ما مردمان ایران زمین گفتمش: برادرجان چه عجب یادی ازماکردی؟ واو اینگونه پاسخ داد: به حول و قوه الهی فرصتی پیش آمده تا به اتفاق همسرم به قصد زیارت کعبه معلا عازم دیار وحی شویم. اکنون اذن رفتن میخواهم وطلب حلالیت که خودت نیک میدانی برای تقبل چنین سفری سخت به آن نیازمندم.

 حلالم کن تا بادلی آرام وخاطری آسوده عازم سفرشوم چه درغیراین صورت رفتنم بیهوده ودیدارمان به  قیامت خواهد افتاد.آری این تمام دردِدل یکی از بیمارانم بودکه از ذوق آشتی با برادر، مراسنگ صبوری مطمئن جهت عقده گشایی هایش یافته بودوهم اینک تداعی دوباره اش درذهنم بهانه ای شد برای پرداختن به یکی از مناسبات مهم اجتماعی عصرحاضرکه نمیدانم به چه دلیل تا بحال کمتر مورد توجه واقع شده است؟ و اما در همین زمینه چندسوال : 

      1- اگر لطف الهی شامل حال برادرکوچکتر نمیشد تا درآستانۀ سفری معنوی به الزامی مرسوم مجبور به آشتی با برادر             بزرگتر گردد، این دشمنی پوچ و بی اساس چند صباح و بلکه چند سال دیگرادامه می یافت؟

2- آیا درزندگی سراسرمتآثرازآموزه های دینی ما، مطلب وآموزه ای دیگرغیراز زیارت خانه خدا یافت نمیشود که ما را ازدشمنی وقهر با برادر پرهیز داده، الزام به دوستی بخشد که تنهادرچنین شرایطی خود را مکلف به حلالیت خواستن میدانیم؟ مگرنه اینکه پیامبراکرم(ص) به روشنی فرموده اند:  هرکس بیش ازسه روز با برادر دینی خود به قهر باشد، ازدین ما خارج شده است؟ پس دلیل این قهردوساله چیست؟ وای بر ما حتی اگریک درصد از دلایل حلالیت خواستنمان درآستانه سفربه خانه حضرت دوست، اعلان رسمی از قبل حاجی شدنمان به خلق خدا باشد آن هم ازسرتکبر وفخرفروشی، که اگراینگونه باشد  تنهاوتنها پایه های انحطاط و زوال خود را دردنیا وآخرت بنا نهاده ایم ولاغیر. 3- مگر معاذاالله اعتقاد به جاودانگی داریم که دوسال ازعمرشیرین خود را به دشمنی با برادرگذرانده، بی آنکه بیندیشیم هیچ ضمانتی نیست درهمین اثنا به حکم تقدیر مجبور نباشیم دعوت حق را لبیک گفته، به دیار باقی بشتابیم. براستی درچنین حالتی آیا مشمول آیه شریفۀ خسرالدنیا والاخره نخواهیم بود؟                      

در فرهنگ عرفانی- اسلامی مامیتوان حج راطریقی برای پالایش روح و بهانه ای برای رسیدن به زیبایی ها و کمال دانست. بی تردید ازاین منظرمیتوان مدعی شد هرمناسکی که باعث طیران  روح  به سمت حق تعالی  باشد ، حج است  و هررنج ومرارت عوام فریبانه ای ازسرریا وسالوس، نه حج که کج است.

دلخوش ازآنیم که حج میرویم                   غافل ازآنیم که کج میرویم

حج، به خدا جز به دل پاک نیست                شستن غم ازدل غمناک نیست 

وکوتاه سخن اینکه حج یعنی اخلاص را اولین گام، و گرد پلشتی و ناپاکی نگشتن را پس از بازگشت، آخرین تعهد بدانیم. با این تفاسیر جامعۀ ما ازچراغانی های پر زرق وبرق کوچه وبازار و همچنین نصب پلاکاردهای متعدد حجاج ازسفر برگشته که مدتها برسر در خانه هایمان خود نمایی میکنند، چه انتفاعی می برد جز هدر دادن منابع مالی مسلمین که میتواندومیبایست درامور خداپسندانه دیگری همچون ساخت مدارس، مساجد،  دانشگاه، درمانگاه، ازدواج واشتغال جوانان ویا حتی درمعیاری کوچکترفراهم نمودن یک وعده غذای مستمندی صرف گردد؟ چنددرصد از مدعوین ما  که از ولیمه های رنگارنگ و اشربه های گوارای مراسم به اصطلاح حج قبولی مان تناول می کنند و می نوشند، از جمله ایتام و نیازمندانی هستند که به حکم شریعت و صد البته منش های اخلاقی انسانی وظیفۀ ما حمایت ودستگیری از آنان است؟ آنهایی که به سبب استغنای مالی شان همواره برفرش زرین پا می نهند چطور؟

آیا برپایی چنین مجالسی که نتایجش محرومیت بیشترمحرومان و سیرشدن بیشتر متمولان است، میتواند موجبات  رضایت خالق وآرامش قلبی خود ما را فراهم آورد؟ آیا اینگونه ولخرجی های غیرضروری که با عرض پوزش بعضاً برای نمک گیرکردن خواص جامعه صورت می پذیرد، میتواند درسیرۀ آداب و سنن پیامبرعظیم الشان اسلام(ص) جایگاهی داشته باشد، که بی هیچ واهمه ای ازپاسخگویی مان در فردای قیامت مبادرت به انجام آن میکنیم و حتی ازسرغفلت میکوشیم با برگزاری هرچه باشکوه ترآن در تصوری باطل آبرو واعتبار بیشتری برای خود بخریم و با ثبت سمعی- بصری لحظه به لحظۀ آن مدرکی زنده بسازیم از برای تفاخرخویش وکورکردن چشمان هرآن کس که نتواند دید ؟!...

 این است تمام فهم وبرداشت انسان امروزی از آیین پرشکوه حج که فلسفه اش تجلی واقعی توحید و یکتاپرستی است . مگرنه اینکه زیباترین نماد عینی ازمقولۀ برائت ازشیطان ورهایی از بند نفس اماره  درمراسم پرشکوه و وحدت بخش حج است که تحقق می یابد، پس چرا عده ای ازما هنوز نتوانسته ایم دراثنای این سفر معنوی، خود را از قید وبند ظواهر پر فریب آن برهانیم وهمچون هنگامۀ انجام مراسم حجرالاسود، دنیا وتمام تعلقات مادی اش را به سنگ بصیرت سنگباران کنیم؟ ابراهیم خلیل(س) که درودوسلام خدا بر اوباد، بعنوان  بنیانگذار آیین حج توانست برای تقرب به معبود نفس اماره اش رادرخویشتن خویش به زنجیرکشد وتیغ برگلوی فرزند نهاده، آمادۀ ذبح او شود. آیا ما پیروان چنین آیینی نیز میتوانیم نه از فرزند که شیرین ترین داشتۀ هرانسانی ست بلکه از زرق وبرق وریخت و پاش های فراوان امروزی که گاهاً به عنوان حاشیه هایی پررنگتر، جایگزین خود متن شده اند، بگذریم تا درسایۀ این گذشت معنوی گردن برافراشته بر مسلمانی خویش ببالیم ودیگران را نیز مجبور سازیم بعنوان بهترینِ خلق در برابرمان  همواره سرتعظیم فرودآورند؟

براستی تا بحال فکرکرده اید چراما شیعیان وارادتمندان مولای متقیان علی (ع) اورا که تنها مولودکعبه و فخرتمام کائنات است، فقط با نام مبارکشان علی مخاطب خویش قرارمیدهیم، آنهم بی هیچ پسوندو پیشاوندی که کوچکترین  نشانه ای از حج رفتن که هیچ  بلکه زاده شدنش درخانۀ خدا باشد؟ شما همشهری گرامی که اورا  حاجی علی صدا نمی زنید؟ می زنید ؟ ای کاش میدانستم درکدامین برهۀ تاریخی و با چه هدفی پسوند  حاجی برنام اشخاصی که مشرف به زیارت خانه خدا شده اند، پیشی گرفته تا جایی که امروزه در باوری کاملا غلط شماری از عامه مردم نگفتن آن را گناهی نابخشودنی می پندارند؟ وای برما که اگراستفاده از چنین القابی فقط ازسر فخرفروشی به خلق خدا، رونق بازار، و بدست آوردن آبرو و اعتبار دنیوی باشد که دراین صورت عقبای خود را به دنیایمان فروخته ایم بی آنکه از پس این تجارت، سودی عایدمان گردد. نظر شما چیه حاجی؟ اینطور نیست؟

خلاصه شدۀ مقاله ای با همین نام در هفته نامۀ امید کرمانشاه چهارشنبه 2 مرداد 92 شمارۀ 58 و همچنین هفته نامۀ فال وتماشا پنجشبه 28 شهریور 92 شمارۀ 219 
نظرات 1 + ارسال نظر
maryam دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 14:46

درود
تجربه نشان داده آن چه که سخت تر به دست می آید بسا دوست داشتنی تر و عزیزتر و مقدس تر نیز هست .
در این زمانه که در 3 روز می توان از این سر دتیا به آن سر دنیا رفت . دیگه حج رفتن هم خلوص قدیم را ندارد . خداییش هم حج رفتن 100 که نه همین 50 سال پیش با الان یکی است ؟اون موقع ها آدما باید شرایط خاصی می داشتن تا بتوانند راهی خانه خدا شوند اما امروزه حتا بچه هایی که هنوز تشخیص خوب و بد را ندارند با عتاوین مختلف راهی خانه خدا می شوند . یعنی در اصل زیارت یه جور تجارت یا تور مسافرتیه بیشتر تا اعمال مذهبی سفت و سخت . خوب ایتم مثل بقیه اعمال مذهبی لوث شده .
مسائل زیادی پیرامون این قضیه هست که مجال گفتنش نیست .
به هر حال اینم گوشه ای بود از اون همه .
شاد باشید
در پناه اورمزد

درود.
این تیکه رو خیلی خوب اومدین. برای عده ای حج به تجارتی پرسود تبدیل شده که در قالب تورهای مسافرتی خیلی لذت بخش شده ودستاوردهای بیشماری هم داره.
امید که روزی حج واقعی کنید اما حاجی نشوید؟!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.