پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

گروه خونی

                                                                                                           


سالهاست که چشم انتظار محبت کسی هستم

و امروز در خلوت خویش

این صدا را شنیدم که :

منتظر نباش !

گروه خونی تو  اُوی منفی است .

همچون گروه خونت ،

تو فقط می توانی

دهنده محبت به دیگرن باشی

ونه گیرنده آن !..

راستی گروه خونی شما چیه ؟

نهم دیماه 92

 

نظرات 6 + ارسال نظر
sep!deh سه‌شنبه 5 فروردین 1393 ساعت 12:35 http://lahzehayesepid.blogsky.com/

مال منم همون O- هست.
انگار فقط ما باید به دیگران انرژی بدیم و دیگران هیچ!!!

درود.
میگم گروه خونی o منفی هم برای خودش عالمی داره
من از اینکه هم گروه خونی و هم بذل وبخشش محبتم به دیگران یه طرفه است وبه اصطلاح دهنده عمومی هستم، ناراحت نیستم .
دلخوری من از نامردمی های مردمانی است که دستمو باعسل دهنشون گذاشتم و به دستم رحم نکردند...
سال نو مبارک وشاد باشید.
*******************************************
سلام مجدد دوست گرامی
من اومدم به وبلاگتون اما متاسفانه قسمت نظرات مطالبتون خوب باز نمیشد. شاید هم اشکال از سیستم بوده . سعی میکنم دوباره مزاحمتون بشم.
موفق باشید.

maryam یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 16:27

درود بر لابیرنت عزیز
سپاس از پیامتون
منم مثل آقای محمدی با بخشی از صحبت های شما موافقم .
باز هم سپاس
شاد باشید
در پناه اورمزد

لابیرنت جمعه 13 دی 1392 ساعت 22:36 http://labirant.blogfa.com/

سلام.اینجا بازار کردی داغه.منم کردم ها .حواستون باشه چی میگین!

گروه خونی دل هر آدمی با گروه خونی گلبولهای قرمزش یکی نیست.

به مریم عزیز:
بعضی ها درطول زندگیشون همیشه بخشنده هستند وبعضی ها گیرنده.
بعضیها عادت دارند فقط بگیرند...بد عادت شده اند.
حرف شما منو یاد عیسی مسیح می اندازد:چه فایده دارد قرضی به کسی بدهید که بدانید آن را پس خواهید گرفت.
این معمله را فقط باید باخدا انجام داد. اما درمقابل دیگران
باید آدم بتونه مرزهای خودشو تعریف کنه. همش بخشنده بودن خوب نیست.
چون ظرفیتها فرق داره.
البته به قانون کارما من هم معتقدم.ولی روابط انسانی را بهتره درچارچوب منطقی بگذاریم که بعدا دچار مشکلی نشیم که بقول قدیمی ها :محبت که زیاد شود،نادان فکر دگرکند.
هرچند من خودمم همش بخشدم ورطب خورده ام.

درود
با قسمتی از حرفهایتان موافقم ، اما بین دهندگی وبخشندگی تفاوت بسیار است. آنجا که می بخشی هیچ شرطی معنا ندارد که حضرت دوست دهنده ی بی منت است ، فلذا بخشندگی هیچ چارچوب ومنطقی نمی پذیرد.
اما این تیکه رو خیلی خوب اومدین: محبت که زیاد شود نادان فکر بد کند...

maryam سه‌شنبه 10 دی 1392 ساعت 23:38

باز هم درود بر شما .
با شما موافق نیستم که تنها دهنده هستید و نه گیرنده .
1- نام دیگر دهنده " بخشنده " است به راستی بخشنده ترین کیست ؟ بی نیازترین
انسان از دارایی اش می بخشد . و هیچ دارایی برتر از عشق نیست و این خود آدمی را بی نیاز می سازد . خوشا به حال کسی که تا این حد بی نیاز است .
2- جهان بر مبنای نظمی خطاناپذیر بنا نهاده شده است و قوانینی انکارناپذیر بر این جهان حاکم است که این صحبت شما را به چالش می کشد و آن این هست "هر چه بکارید همان را درو خواهید کرد " و " هر چیزی بهایی دارد " هیچ چیز یک سویه نیست که اگر باشد عدالت خداوند و نظم جهان بر هم خواهد خورد . خدا را شکر برای عالم هستی و قانین حاکم بر آن .
شاد باشید .
در پناه اورمزد

درود. چون همیشه گل گفته اید و زیبا. به گمانم جهت وسمت وسوی هم شعر من وهم نوشته شما یکی است. بهتر بگویم، دراین شعر منظور من این است آن که می بخشد نبایست توقع جبران داشته باشد که این با روح گذشت منافات دارد. خوشا بحال آنانی که می بخشند ومحبت میکنند بی هیچ چشمداشتی. بخشیدن ومنتظر پاسخ ماندن که دیگر بخشش نیست، به این میگن: نان به قرض دادن.

رویا از تبریز دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 17:53

سلام عمو جان.
وبلاگ بسیار زیبا و قابل تحسینی دارید.افتخار مایید.مشتاق دیدارتون.یا علی.
تبریز - زمستان 92

سلام عزیز عمو
از لطف شما بسیار ممنون ومتشکر.
اینکه خوبانی چون شما برای نوشته هایم وقت میگذارند انرژی و شوقم را دوچندان میکند. من هم مشتاق دیدارتان هستم. اگر بخت یاری کند شاید در اولین فرصت خدمت برسم. بدان که سعادت وخوشبختی تان همواره آرزوی قلبی من است. شاد باشید.

آمـــوس دوشنبه 9 دی 1392 ساعت 17:42

دردت به جان ناقابل این برادرزاده ی بی خیرت...

سالهاست دنبال اینم که : ارا خونت اقره شیرینه .... الان فهمسم ... بومه نذره او گروه خونییده ...

خدا نکنه جان عمو،
اگر میدانستی چقدر برایم عزیزی اینگونه نمی گفتی،
من که از پس زبان شیرین وذوق سرشار تو بر نمی آیم - مالِ مینه گه - اما حال که به زبان کردی نوشته ای ، انگیزه ای شد تا مطلب بعدیمو راجع به زبان مادریمون بنویسم شاید نامش" کردان پارسی گوی" باشه. امید که بخوانی وبپسندی.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.