چندی پیش توفیقی حاصل شد تا به اتفاق یگانه دختر دلبندم جهت خرید قسمتی از مایحتاج خود سری به بازار شهر بزنیم تا هم فال باشد و هم تماشا. فال ازاین بابت که خود من هم در چرخه تکراری و خسته کننده کار، به چنین استراحتی هر چند کوتاه نیاز داشتم، وتماشا به این خاطرکه طبق یک قانون نانوشته اصولاً خانمها متعاقب مقداری خرید به آرامش قلبی میرسند !... در ازدحام جمعیت دیدن دختر بچه 4 الی 5 ساله ای با چهره ای زیبا و موهای بهم بافته توجه مرا جلب کرد. دستان ظریف و کوچکش دردو طرف محصور به دستان پُرمهر پدر و مادرش شده بود و با شکوهی خاص شیب تند یکی از خیابانهای شهر را بسمت بالادرحرکت بود. به ناگاه از رفتن باز ایستاد و با لجاجت کودکانه ای بر زمین نشست و همچون ابر بهاری شروع به گریستن نمود. تو گویی که پاهای خسته اش دیگر یارای همراهی با گامهای بلند والدینش را نداشت. پدر که بدینسان خود را در کانون توجه عابرین میدید، خنده ای زد و با صدایی عامرانه آمیخته به چاشنی گلایه رو به فرزندش کرد و گفت: بلند شو دخترم، زود باش راه بیفت دیر شد دیگه.
نمیدانم چرا اما بی اختیار نزدیکتر شدم و با لحنی آرام و کودکانه گفتم : دخترگلم چرا گریه میکنی؟ و او بیدرنگ پاسخ داد: آخه بابام منو می کِِِرونه و من خسته شدم !..
آری درست خوانده اید، هیچ اشتباهی درکار نیست، نه اشتباه لپی آن کودک معصوم و نه غلط املایی من حقیر. آن دختر بچه زیبا روی شیرین زبان با چنان جدیت و اعتماد به نفسی کلمه می کِرونه را بر زبان آورد که انگار درطول سالهای عمرش غیراز آن، کلمه ای دیگر را برای بیان غایت منظور نظرش نیاموخته بود. برای یک لحظه مشابه همین قسم نامتجانس گوییها، یاد حرف آن پسر بچه ای افتادم که دربیمارستان، روز عیادت از مادر بیمارش گفت: مامان ، من دستامو تمیز شوریدم.
براستی ما با فرزندان بیگناه و معصوم خود چه کرده ایم که اینگونه دچار تشتت و دوگانگی در هویت شده اند تا جایی که با اینگونه سخن گفتنشان حتی خودمان هم به خنده افتاده و از سرغفلت ذوق میکنیم؟ مگرنه اینکه شاخصه مهم وشاکله اصلی هویت هرفردی را زبان مادری اش تشکیل میدهد پس چرا در بدو تولد به کودکانمان زبان شیرین، فصیح و غنی مادریشان را به درستی نیاموخته ایم تا اینگونه در مُحاوره دچار اشتباه و غلط گویی نشوند که بی شک تکرار این غلط گفتن ها در گذر زمان منتج به کاهش اعتماد به نفس و عدم خودباوری آنان خواهد شد.
به کدامین استدلال اینگونه می پنداریم که برای تشخُص بخشیدن به خود و ارتقاء جایگاه اجتماعی مان، بهتر است تنها و مهمترین نشانه ظاهری کُرد بودنمان یعنی تکلم به زبان مادری را درپس هجی کردن کلمات فارسی آنهم به شکل دست و پا شکسته، پنهان کنیم تا درخیالی باطل بتوانیم درعصر سراسر رنگ و لعاب امروزی که بسیاری از مناسبات اجتماعی اش بر پایه پُزدادن و کلاس گذاشتن شکل می گیرد، گلیم مان را از آب بیرون کشیده و در نهایت مایه فخر و مباهات خود و خانواده هایمان شویم؟
آیا با این تفاسیر ضمن پوزش از همه شما عزیزان، حکایت ما حکایت همان شترمرغی نیست که ذاتاً نه شتر است و نه مرغ، اما درعین حال نام هر دوی آنها را با خود یدک می کشد؟ برما چه رفته است که به عنوان یکی از پر افتخارترین اقوام ایرانی، بااین قسم ندانم کاریها میکوشیم تا خودمان را آنگونه بنمایانیم که نیستیم و نباید، و حاش الله که این ژست و فیگور بزرگ مآبانه هرگز برازنده اعتبار ما و اسلافیان مان نبوده و نیست؟
دریغا که فرهنگ گریزی، عدم توجه کافی به آداب وسنن محلی- بومی، کمرنگ شدن اهمیت زبانها وگویشهای مادری، مضاف بر تجدد طلبیهای بی مایه و سطحی امروزی به آفتی خطرناک و ویرانگر در حیطۀ هویت ما تبدیل شده اند که از سرغیرت و دلسوزی می بایست چاره ای برای آنها اندیشید. اما برای جبران مافات و بازگشت آب رفته به جوی، هرگز دیر نبوده ونخواهد بود. میتوان و می باید ازهمین امروز و بلکه همین لحظه، بانگاهی تازه و متفاوت و بی هیچ واهمه وترسی ازعکس العمل جامعه، خود و فرزندانمان را عادت وترغیب به گفتن به زبان مادری کنیم، وبه نوعی مدیریت بحران هویتی شکل گرفته را از کانون گرم خانوادۀ خود شروع نماییم.
بدون شک در آشفته بازار دنیای کنونی که همه داشته های بنیادی ما در معرض تاراج شبیخون های خوف برانگیز فرهنگی است، اولین مشعل روشنفکری را میبایست خانواده های اصیل و مادران نجیبی بیفروزند که گل واژه های شیرین لهجه کُردی را با شوق تمام بر دهان کودکان معصوم خویش می نهند تا گُفتنی درست بیاموزند ، آنگونه که در عرصه اجتماعی بدان گفتن ببالند و دیگر مجبور نباشند تقلید کورکورانه از لهجه های غریب و غیر بومی را نشانه تشخُص و ارتقاء جایگاه اجتماعی خویش بدانند.
وکلام آخراینکه، زنده نگاه داشتن اصالت پُرفروغ جامعۀ پویا و پراز افتخار کردها تکلیفی است واجب که درحضور تاریخ ودر نگاه فردا، بر دوش تک تک ما سنگینی میکند وقطع به یقین سکوت وبی تفاوتی مان را دراین زمینه آیندگان هرگز بر ما نخواهند بخشید !...
هیما وسایده براو و خویشکه خاصَه گم؟!...
خلاصه شدۀ مقاله ای با همین نام در روزنامه باختر کرمانشاه سه شنبه یازدهم اسفند 91 شمارۀ 1731
طبقه بندی 88 زبان اول دنیا بر اساس مجموع ارزشها؛
1- انگلیسی 2- فرانسه 3- اسپانیولی 4- آلمانی 5- ژاپنی 6- هلندی 7- عربی 8- سوئدی 9- ایتالیایی 10- دانمارکی 11- ایسلندی 12- فنلاندی 13- رومی 14- روسی 15- لهستانی 16-پرتغالی 17- نروژی 18- ( چینی ) ماندرین 19- عبری 20- چک 21- اسلوونی 22- مجاری 23- کره ای 24- ارمنی 25- استونی 26- ترکی 27- یونانی 28- کاتالانی 29- اسلوواکی 30- کروواتی۳۱- کردی 32- بلاروسی 33- آلبانیایی 34- رومانیایی 35- کیروندی / رواندایی36- تاگالوگ 37- هندی 38- باهاسا 39- بلغاری 40- فارسی 41- صربی 42- قزاقی 43- هاائوسائی 44- پئول 45- پنجابی 46- سواحیلی 47- آذری 48- بنگالی 49- مینی 50- هاکا 51- ویسایان / سبوئانو 52- اردو 53- سیندی 54- ویتنامی 55- بامبارا 56- ازبکی 57- یوروبا 58- پشتو 59- تامول 60- نپالی 61- گوارانی 62- ایگبو 63- تایلندی 64- جاوانایی 65- یوئه 66- ووئی 67- اکراینی 68- خمری 69- آفریقایی 70- سودانی 71- گرجی 72- بوجپوری / بیهاری 73- خیانگ 74- مادوری 75- گانی 76- ژوانگی 77- گوجاراتی 78- تلوگو 79- ماراتی 80- مالایی 81- سینگالی 82- راجاستانی 83- کاننادا 84-اوریایی 85- آمهاریک 86- آسامایی 87- شونا 88- بیرمانی
منبع : مجله بین المللی le français dans le monde no 355 janvier سال 2008
همانطوری که مشاهده شد در بین زبانهایی که در ایران تکلم می شوند زبان کردی رتبه ی ۳۱ - زبان فارسی رتبه ی ۴۰ و زبان آذری رتبه ی ۴۷ را به خود اختصاص داده اند که اگر در محدوده ی ایران بخواهیم بحث کنیم به ترتیب رتبه های ۱ تا ۳ را به خود اختصاص می دهند
سلام بر شما
این مطلب رو با ذکر منبع قرار دادم تا دوستان بدانند زبان کردی ننگو عار نیست!
مطلب زیبای شمارو چند بار خواندم.دلنشین و نغز بود اما دارای غمی جانکاه و واقعیتی تلخ
هم تبار نازننی من روزگاری وقتی با پدر و مادر یا اقوام به شهر زیبای کرمانشاهان می امدیم می شد فراموشی زبان کوردی را در تار و پود شهر یافت! اما امیدی بود ! چون در هنگام خرید یا گفت و گو و حل کردن مشکلات نیازی چندانی به استفاده از زبان فارسی نبود!
اما امروزه غیر از خاطره و به سخره گرفتن زبان کوردی توسط طنازان این شهر اثری از زبان شیرین کوردی نیست!
و برای قدم نهادن در دل شهر زبان فارسی یک ملزوم و یک
بار اجباریست!
گویی به شهری فارسی زبان پا گذاشته اییم !
خوشحالم که هنوز در دیار مانشت و کوریس زبان رسمی ما کوردیست!
اما میتارسم از اینده کودکانی که به اجبار والدین به زبان فارسی تکلم میکنند و زبان کوردی را "بی کلاسی"( به زعم خودشان) نشانه غقب ماندگی میدانند!
غافل از این که زبانشان ریشه در تاریخ دارد و نشان دهنده هویت انهاست!
میبنم فردایی نه چندان دور را که از زبان شیرین ما چیزی غیر از یک خاطره و یک دستار برای طنازان باقی نمیماند
سلام وهزاران درود بر شما همزبان وهمدرد ارجمند.
وچه زیباست وقتی آدم می بیند کسی هست که او را شنیده و دردش را فهمیده.
همتبار ادیب وخوش سخن من، درد مشترک امروز من وشما دیرگاهیست که همچون خوره به جانم افتاده و می بایست از برای آن چاره ای اندیشید. چه تلخ است وقتی می بینم در این شهر کسانی هستند که تلاش می کنند تا کرد بودن وهویتشان را در پس بلغور کردن کلمات دست وپاشکسته فارسی پنهان کنند فقط به این دلیل واهی که مبادا از قافله ی پز وکلاس گذاشتن امروزی عقب بمانند. غافل از اینکه آنچه که خود هستند بسیار بیشتر از آنچه که می نمایند اعتبار وافتخار دارد. از مطلب زیبایتون که خود سند معتبری بر جایگاه والای زبان وفرهنگ کردی است بسیار ممنونم. به امید آنروز که فرزندان ما از کردبودنشان نهراسند وبه زبان شیرین وفصیح کردی تکلم کنند.
سلام ودرود.
متاسفانه والدین سعی میکنند در کودکی فرزندانشان را از لهجه مادری دورکنند ولی جالب اینجاست که همه کودکان درنهایت زبان مادری را به خوبی صحبت خواهند کرد.ا
لبته کسی منکر خوب حرف زدن نیست ولی فرار ازهویت اصلی به نظر من باعث ایجاد دوگانگی در افکار وشخصیت افراد میشود.
درود.
خدا رو شکر این یکی رو با هم موافقیم. بهر حال از لطف ومحبت شما عزیز ارجمند بسیار ممنون که وقت گذاشته اید . بی شک کامنت های پر احساستتون مایه دلگرمی من است. شاد باشید وهمواره تندرست.
درود
به نظرم اون تهاجم فرهنگی که می گن حتما نباید توسط دشمنان خارجی صورت بگیره که از تهاجم فرهنگی دشمن خانگی بیشتر باید هراسید .
شاد باشید در پناه اورمزد
درود
این یه قانونه که زخم خودی ها همیشه از بیگانگان کاری تره.
درد جامعه ما اینکه از کرد بودن خودشان هراس دارند ومی خواهند با اینگونه ژستهای بزرگ مآبانه جبران کنند ولی گند میزنن به همه چیز. فقط.
درود عزیز دل
جانا سخن از زبان ما می گویی.
مطلب بسیار جالبی است. با اجازه تون تو وبلاگم میذارم.
درود و صد سلام بر شما دوست ندیده وجسارتاً نشناخته
از لطف شما عزیز ارجمند بی نهایت ممنون ومتشکر. تعصب زبان مادری از همان ایام کودکی دغدغه فکری من بوده وهست. امید که مورد استفاده شما بزرگوار قرار گرفته باشد. مقاله را بصورت کاملتر در روزنامه باختر به آدرسی که در ذیل نوشته امده می توانید جستجو کنید. انشاء الله بیشتر از نظرات شما خوب همشهری بهره مند شویم.