پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

نامه ای برای آموس

                                                                                        

آموس عزیز و مهربانم سلام ،

ازحسن توجهت به نوشته های دست وپا شکسته من روزخوش ندیده بینهایت ممنون ومتشکر. اگرمیدانستی که کامنتهای پرازاحساست چقدرخوشحالم میکند،حتی یک روزهم مراازلذت خواندن آنهامحروم نمیساختی. اعتراف میکنم این روزها بسان کودکی میمانم که با اولین نمره بیست معلمش، چنان سرذوق آمده که همواره میکوشد برای تکرار بیست بعدی وشنیدن تحسین های غرورانگیز والدینش، لحظه ای را از دست ندهد و دل نوشته هایت برای من در حکم بهترین بیست دنیاست.

فلذا سراغ قلم رفتم تا برایت بنویسم، مبادا که دلمشغولی های روزمره ات بهانه ای شود برای ننوشتن دوباره ات وفقط خدا میداند دراین لحظات چقدر بی تاب نوشتنم. براستی اگر استعدادم فقط یک هزارم شوقم بود، آنگاه گوته وشیکسپیر نمی بایست فکری به حال خودشان میکردند؟!

خوبِ همواره دوست داشتنی من،

نیک بدان که اساساً در باورمن هیچ چیز مهم تراز نان شب مردم نیست، آنهم نه نان وپنیرکه لیاقت مردمان این سرزمین کمتراز خود بوقلمون نیست. وقتی نان نباشد چه توفیری دارد نفسی که فرو میرود مُمد حیات است یا مُخل آن، وچون برمی آید مُفرح ذات گردد یا مُخرب آن. نان که نباشد حتی نفس مسیحایی هم نمیتواند مُفرح ذات گردد چه رسد به نفس سرد کارگر بیچاره ای که بجای سقف، هر دم سایه شوم وسنگین فقر را بالای سرش می بیند، که چنین نفسی همان بهترکه فرو رود ودگر باره بر نیاید.

سفره که خالی باشد، شیطان به سماع درآمده وآرام وپیوسته همچون موریانه، پایه های ایمان آدمی را می جود تا آنجا که سرانجام او را در زیر تلی خروارشده از باورهایش مدفون خواهد ساخت. طبیعت آدمی به گونه ای است که میتواند مغر پراز افکار آشفته وپریشان را تحمل کند، ویا سینه لبریز از غُصه های بی پایان را تاب بیاورد، اما گرسنگی را هرگز. فقر که از در درآید ایمان از پنجره میرود، واین سخن من نیست که کلام نغز مولایمان علی (ع) است.

سفره خالی یعنی عرق شرم بر پیشانی پدر، سفره خالی یعنی تلاش بیهوده مادر در سکوت سنگین شب برای خواباندن طفل گرسنه ومعصومش با شکم خالی، سفره خالی یعنی حلقه بردرکوفتنهای شبانه مدعیان وتکرار دروغ گفتن های بی ثمر پدر به پسرکه برو و بگو: من نیستم،

سفره خالی یعنی جهیزیه سبک مادر وشکستن دیوار غرور دخترکان دم بخت،

سفره خالی یعنی استمرار روزهای مخوف ومردافکن بیکاری وعزب ماندن پسرکانی که سپیدی موهایشان، به زبان بی زبانی نهیبشان میزند دیگر بی خیال ازدواج.  سفره خالی یعنی حکومتی از بیم واضطراب و دریک کلام سفره خالی یعنی سرودن غزل تلخ جدایی!..

شاید به همین خاطر است که در روز اول مدرسه، آنگاه که برای اولین بار قلم را در دستان کوچکمان نهادند، اینگونه به ما دیکته کردند :  بنویسید بابا نان داد !...

نظرشما چیه آموس عزیز؟ آیا اینطور فکر نمیکنی؟

هشتم دیماه 92

نظرات 2 + ارسال نظر
صادق(فرخ) یکشنبه 18 اسفند 1392 ساعت 13:50 http://dariyeh.blogsky.com

سلام بر همایون عزیز
درست است که فرمودی ... فکر میکنم تا حدود زیادی دغدغه های ما مشابه است . منتها من درجاتی از دیوانگی را در خود دارم و این از برای موجهای انفجاری است که در جبهه عایدم شده . . اما چیزی که ما از زندگی میخواهیم در این روزها نصیب نمیشود و درهای حکمت الهی به روی ما اغلب بسته میماند و خداوند معمولا از سر رحمت و عنایت ، درهای رحمت خود را بر کسانی میگشاید که دورویی و تزویر را در چنته دارند و بر آنان که اهل صداقت هستند فخر میفروشند . من از زندگی در روزگاری این چنین ، سخت آزرده ام .

درود بر شما دوست خوش قلم وخوش بیانم.
بر حقیر منت نهاده اید و کلبه مجازی مان را به نور وجودتان منور ساخته اید. مقدمتان بر دیدگان و از این بابت ممنون ومتشکر.
استاد عزیز، به نکته ای اشاره کرده اید که چند شب پیش بدجوری ذهنم را درگیر خود کرده بود و به قولی خفتم را گرفت. چرا میباید در بارگاه الهی ، آنکه مقرب تر ، جام بلایش بیشتر دهند؟ چرا لیلی توجه به مجنون را با شکستن ظرفش نشان داد؟ چرا به فرموده شما درهای رحمت الهی در این دنیا بیشتر به روی مزورین و چند رویان باز است؟ و... آنشب بدجوری دلم شکسته بود لذا مطلبی نوشتم با عنوان : لیلی خائن است ، اورا بکشید(روم نمیشه بگم این مطلب رو هم بخونید) .حالا حق دارم بگم من وشما یه جورایی به هم شبیه هستیم؟ یا نه ؟
حال وروز من بد است خسته ام از این زمین
از پرنده ها بپرس ، یا خودت بیا ببین
حال وروز من که هیچ ، ماه وسال ما همه
مثل عصر آتش است ، مثل عصر قاسطین
ای فرشته ای که من سالهای آزگار
در رهت نشسته ام با کروری از یقین
کی ز راه می رسد آن بهار باشکوه
کی جوانه میزند آن نهال نازنین ؟

maryam یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 16:13

اکـــــــــــــــــــــــــه هـــــــــــــــــــــــــــــــــــی
ای آموس چه شریه
درود
کار تون درسته هر دوتون کارتون درسته
شاد باشید
در پناه اورمزد

سلام.
قلم آموس همیشه زیبا وپر احساس بوده و هست. هم خودش و هم قلمش همواره دوست داشتنی هستند.
پاینده باشید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.