پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

داعش ، خالق تلخ ترین انتخاب تاریخ

در جاهلیت عرب که وجود دختران را مایه ی شرم می دانستند و آنان را زنده به گور می کردند ، مردی از صدف وجودی عالم امکان بیرون آمد بنام محمد (ص) که پیام آور رأفت بود و مهربانی .

رسالتش ، کامل کردن مکارم اخلاقی و ابزارش مهر بی پایانی که به او لقب " امین" داده بود .

با امت خویش مهربان بود و گشاده رو . خطای آنان را می بخشید مگر آنکه اصولی لایتغیر از شریعت ناب را مخدوش می کردند . با کودکان ، کودکی می کرد و با اشتیاق بسیار از بیماران و دردمندان عیادت می نمود حتی آنکس که بارها و بارها بر فرق مبارکش خاکستر ریخته و معاذالله دشنامش داده بود .

در اثبات مهر و محبت جاودانه اش همین بس که اشاره کنم خداوند رحمان در آیه ی دوم سوره ی مبارکه ی حجرات خطاب به پیامبر (ص) می فرمایند :

ای اهل ایمان ( با رسول با ادب سخن بگویید ) و فوق صوت پیغمبر صدا  بلند نکنید ( به " یا محمد" و " یا احمد" بر او فریاد نکشید ) که اعمال نیکتان در اثر بی ادبی محو و باطل شود و شما فهم نکنید ( که بی ادبی مبطل اعمال نیک است) .

بعد از نزول این آیه ی شریفه ، شخصی خانه ی پیامبر را دق الباب کرده و آن یگانه ی هستی را با ندایی بلند و حالتی کاملاً بی ادبانه صدا می زنند و مخاطب خویش قرار می دهند . در میان تعجب همه ی اصحاب ، پیامبر با  صدایی به مراتب بلند تر پاسخش می گوید . یکی از یاران حیرت زده می پرسد :

یا رسول الله ، چرا اینگونه به بانگ بلند پاسخش گفتید ؟!..

و او با متانتی خاص می فرمایند : من با  صدایی بلند تر پاسخ گفتم تا مبادا این بندۀ خدا به استناد کلام وحی ( آیه  شریفه ی ذکر شده ) مرتکب خطایی شده باشد . یعنی پیامبر اکرم (ص) که وجود نازنین شان به معنای واقعی کلمه عصاره ی کرامت و بخشش است ، نه تنها اشتباه محرز و مسلم مردم را دستاویزی برای عقوبت آنان  نمی بینند ، بلکه تا آنجا که ممکن است خود را ملزم دانسته به دیده ی رأفت و مهربانی آنگونه عمل کنند که امتش از سر جهل مرتکب گناهی نشوند که از پی آن مستوجب عقوبتی اخروی گردند .

به عبارت بهتر وظیفه و رسالت پیامبر در مقابل امتش منحصر به محدوده ی زمانی قبل از ارتکاب به گناه نیست  بلکه پس از آن نیز ، او که فلسفه ی وجودیش رستگاری خلق است خود را در برابر آنان مسؤل می داند تا جایی که حتی به شیوه هایی غیرمتعارف و نامتجانس با شخصیت آسمانی اش ( بلند کردن صدا ) سعی می کند مانع از لغزش و خطای آنان شود .

آیا این زیباترین تفسیر عینی از واژه ی بزرگ مهربانی نیست ؟

و بدین سان او که شمع جمع آفرینش بوده و هست ، در مقام خاتم النبیین پایه گذار مکتبی می شود که پرچم مهرورزی و همدلی را بر بلندای قله ی جهان برافراشته تا چراغی باشد فراروی همگان در تمام دوران .

افسوس که در هزاره ی سوم عده ای به مصداق بارز کاسه ی داغ تر از آش با قرائتی به غایت غلط از دین و سیرۀ نبوی ، خالق دهشتبارترین شقاوتها و دلخراشترین کشتارها شده و صد البته چهره ای زشت و بس ترسناک از دین پیامبر خاتم (ص) در افکار جهانیان ترسیم کرده اند . کیست که ندیده باشد اینروزها عده ای درنده خو با نام دین خدا و درحالی که بانگ " الله اکبر" سر داده ، چه سرها که نبریده اند و چه تجاوزها و غارتهای وحشیانه که در حق بندگان بیگناه و بی دفاع خدا روا نداشته اند؟!..

دیدن صحنه ی سر بریدن نوجوانی بی گناه و یا زنده زنده سوزندانش در میان شعله های آتش ، آن هم در لوای پرچم دینی که نیست جز مهربانی و عطوفت ، دل هر انسانی را به درد آورده و بند از بند تنش می گسلاند .

آری ، جاهلان مقدس مآب زمان در لباس جدیدی بنام "داعش"  با ذکر نام اعظم خالق ، خلقِ بی دفاعش را سبوعانه از دم تیغ می گذرانند و چه خنده دار داعیه ی حکومت اسلامی هم دارند !...

ننگشان باد که نه دین را شناخته اند و نه بویی از آدمیت برده اند .

حیدر ، یک شهروند عراقی است و از جمله قربانیان حملات وحشیانه ی این گرگ صفتانِ انسان نما به کشورش که در یک برنامه ی زنده ی تلویزیونی قصه ی پر درد خود را اینگونه شرح می دهد :

همه جا بوی خون می داد و باروت . از آسمان گلوله می بارید و صدای ضجه ی کودکان و زنان در آسمان روستای کوچکمان طنین انداز شده بود . وحشتی عجیب سراپای وجودم را فرا گرفته بود . به سرعت خانواده ی خود و زن و فرزندان برادرم را بهمراه پدر و مادر ناتوانم سوار وانت کردم و از محل گریختم . تعدادی از داعشیان متوجه فرارم شدند و به تعقیب ما پرداختند . زیر بارانی از آتش با تمام قدرت بر پدال گاز فشار آورده تا از دست دشمن رهایی یابیم . غافل از اینکه غم انگیزترین اتفاق زندگیم در حال شکل گیری است و رنجی بی پایان در انتظار من است . ناهمواری جاده و سرعت زیاد ماشین باعث شد تا " یورا " دختر 16 ساله ام از پشت وانت به بیرون پرتاب شود . برای یک لحظه مانده بودم که چه کنم ؟

1        - بایستم و برگردم تا دخترم را نجات دهم ،که در آن صورت رسیدن داعشیان و کشته شدن تمام اعضای خانواده ام قطعی بود .

2        - یا به راهم ادامه دهم و پاره ی تنم را به دشمنی بسپارم که ....

لحظات سختی بود و من بر سر شاید " تلخ ترین دو راهی تاریخ " ، بی اختیار به راهم ادامه دادم .

در قاب کوچک آینه ی خودرو برای آخرین بار یورا را دیدم که در محاصره ی حرامیانِ از خدا بیخبرِ دوران ، دستان کوچک و خالی اش به سمت ما دراز بود و کمک می طلبید . او در مقابل چشمان بهت زده و پر از اشکم ، غریبانه و به بدترین شکل ممکن رفت تا من بمانم و دنیایی شرمساری که نتوانستم در مقام یک پدر از دختر معصوم و بی دفاعم مراقبت کنم . اکنون با گذشت بیش از یک سال از آن ماجرا ، هنوز هم احساس گناه می کنم و تصور اینکه او با تصمیم من در چنگال بی رحم داعشیان گرفتار شد ، همچون نیشتری زهرآلود در قلبم فرو می رود و غمی به بزرگی عالم بر جسم و جانم می نشاند .

خدایا ، تقدیر تلخ دختر بی گناه من در قاموس کدامین دین و کدامین مذهب می گنجد که اینگونه مرا غصه دار رنج بی پایان خود نمود ؟  جگر سوخته و صد پاره ام را چه مرهم است و کجا شکایت برم و بار سنگین این سرنوشت شوم را چگونه بر دوش کشم ؟!...

***********

براستی چه کسی در مرگ غریبانه ی یورا مقصر است و می بایست پاسخگو باشد  :

-         پدر بی دفاعی که برای لحظه ای بر سر دو راهی انتخاب ، مجبور شد از او بگذرد تا دیگر اعضای خانواده اش را از دست زالو صفتان دوران نجات دهد ؟

-         و یا دلارهای نفتی شیوخ عرب سرسپرده ی منطقه که با کمک اربابان خود ، داعش و داعشیان زمان را آفرینش و تقدیم به جامعه ی بشریت کرده اند ؟ همانان که بسی مضحک و خنده دار داعیه ی بر پایی دهکده ی جهانی را نیز دارند و با بی تفاوتی محض مرگ یورا و دیگر یوراهای امت اسلام را به تماشا نشسته ، لکن هرگز دم نزده و نخواهند زد ؟ کدامیک ؟

شما چه فکر می کنید ؟

کاش می شد از بغض نهفته در گلوی حیدر و حیدرهای زمان ، تصویری ساخت به عظمت تاریخ و آن را در مقابل چشمانِ صرفا نظاره گر مدافعان دروغین حقوق بشر به تماشا گذاشت .

شاید با دیدن عمقِ اندوه چنین تصویری دردناک ، کمی به خود آیند و به آنچه که مدعی اند و سالهاست فریادش را با تزویر بسیار در بوق و کرنا کرده اند ، اندکی آری فقط اندکی عمل کنند تا دیگر شاهد مرگ غم انگیز یورا و یوراهایی دیگر نباشیم !... 

 26 خرداد ماه 95

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.