پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

خداحافظی


دنیای قشنگیه دنیای مجازی ، مثل دنیای واقعی پر است از خاطرات تلخ وشیرین. یه شروعی داره و یه پایانی و به گمانم گاه رفتن من نیز فرا رسیده . تو این مدت از همه شما دوستان خوبم آموختم و بهره بردم . برای تک تک شما عزیزان روزها و روزگارانی پر از مهر و صفا ، شادی ونشاط و در نهایت تندرستی و بهروزی را آرزومندم .

ما را از دعای خیرتان محروم نفرمایید .

خدانگهدار


توضیح : 

برای اطلاع شما عزیزان ، وبلاگ با همین پست "خداحافظی " به مدت سه روز به همین شکل  باقی می ماند و سپس غیر فعال می گردد.

برای الهام عزیز

 

چندی پیش در وبلاگ یکی از دوستان ( نقدکده - جناب آقای سروش عزیز) مطلبی منتشر شد با عنوان : دین وحیانی است یا بشری که در واقع نقدی بود بر اشتباهات تاریخی و علمی قرآن کریم که توجه حقیر را به خود جلب کرد. شاخصه اصلی این نقد رعایت دایره ادب و احترام بود که به مذاق هر انسان فهیم و آگاه به اصول نقادی می نشست. به عنوان یک مسلمان و بالاخص یک شیعه اعتراف میکنم که در آن مقطع زمانی از دانش لازم برای پاسخگویی منطقی به این نقد ، بهره مند نبودم. لذا کامنتی برای جناب آقای سروش گذاشتم و ضمن تشکر از ایشان گفتم حتما در این زمینه مطالعه خواهم کرد و بعدا پاسخ خواهم داد. اولین کاری که به ذهنم رسید سراغ سید بزرگوار ( طلبه امروزی ) رفتم. روز بعد کامنتی دریافت کردم از جناب آقای اسلام که با مطالبی پیرامون همین موضوع به روزم. در وبلاگ ایشان چهار مقاله خواندم که آنها را بسیار مفید ، ارزشمند ، علمی و منطقی دیدم. لااقل مرا قانع نمودند و با ذوق بسیار ایمان و باور قلبی یافتم که کلام وحی و قرآن کریم عاری از هرگونه خطا و اشتباهی است. به آقای سروش خبر دادم و ماجرا تمام شد. در کمال تعجب دیروز از دوستی ناشناس با نام الهام ( بدون آدرس) کامنتی دریافت کردم که عین همان را تقدیمتان می کنم:

سلام بر سروش عزیز. 
مطلبت را تا پایان و با دقت خواندم. 
بعنوان یک مسلمان و بالاخص یک شیعه ، نقد جانانه ای بر خطاهای تاریخی و علمی قرآن داشته ای که این نشان از شجاعت و آگاهی شما دارد. البته بدان معنا نیست که تمام نقدت وارده و صحیح می باشد . راستش را بخواهید برای نقدتان پاسخی منطقی ندارم ، مرا به فکر فرو بردید تا بیشتر در این زمینه مطالعه وجستجو کنم. چیزی که برایم جالب بود و بابتش به شما تبریک میگویم اینکه در کلامتان هیچ غرض ومنظور خاصی نهفته نبود الا طرحی موضوعاتی که به نوبه خودش هر انسانی میبایست به آنها بیندیشد و تامل کند.
دست مریزاد و مرحبا که نکو نوشته ای برادر خوب من . 
حتما در این زمینه مطالعه خواهم کرد. 
شاد باشید
این نظر شما در وبلاگ یک ملحد بود. واقعا جای تاسف دارید که هنوز خودت وخدای خالق خودتو نشناختی وبا یک مطب ملحدی اینجوری خودتو باختی .مطمئن باش باکارت هم به خدا کفرورزیدی وشک کردی وهم اینکه نتونستی یک ملحد را از دست کفربرهانی تویک انسان خودباخته هستی. 
این کامنت خصوصی است برای تو
 

الهام عزیز...

من از شمایی که اینگونه مرا متهم به خود باختگی کرده اید یک سوال دارم : پاسخ شما به عنوان یک شیعه  به نقد جناب آقای سروش چه بوده و چیست ؟ آیا برای انتقادات محترمانه ایشان که به نوعی در نگاه اول منطقی و موجه جلوه میکنند پاسخی دارید ؟ یا شما هم چون بسیاری از متعصبین مذهبی تنها تکیه گاهتان تقلید کورکورانه از اسلاف و گذشتگانتان است آنهم بی هیچ اطلاعات علمی و محکمه پسندی ؟

به ظن حقیر شما با مقوله ای به نام  بحث علمی و شناخت چهارچوب و اصول اولیه نقد کاملا بیگانه اید که اینگونه شتابزده مرا متهم به خودباختگی و کفر ورزیدن به خالق نموده اید. چه بسا  بر ضمیر وجودتان تعصباتی غیرعقلانی و کاملا عاری از منطق حاکم است. خود شکنید که آیینه شکستن خطاست. اما دو چیز را نیک بدانید :

1-    1- شک لازمه هر ایمانی است، هر چند که من هرگز در صحت و سقم کلام وحی شک نکرده و نخواهم کرد. اما مطالعه کردم و به آن دوست عزیزمان ( که شما ملحدش میخوانید ) با افتخار و به شکل علمی پاسخ دادم ( رجوع شود به کامنتهای بنده در وبلاگ سروش و آقای اسلام که همینجا از ایشان بدلیل آگاهی که به من دادند کمال تشکر و سپاس را دارم ).

2-    2- اعتقاد داشتن به مطلبی، با باور و ایمان به آن فرق میکند. بسیاری از ما مسلمانان به بسیاری از آموزه های دینیمان اعتقاد داریم ولی به مرحله یقین و ایمان نرسیده ایم . به همین خاطر است که در اعمال خود دچار این همه سستی و اهمال میشویم. بکوشید تا از طریق مطالعه و دانش بیشتر اعتقاداتتان به یقین و ایمان برسد تا رستگار شوید.

و اما یک سوال از خود جناب آقای سروش: براستی  برای رهانیده شدن شما از دامان کفر!...  عمل چون من حقیری کارساز تر بوده و هست یا استدلال و تعصبات کلیشه ای این دوست عزیزمان الهام خانم. کدامیک ؟ لطفا با صراحت و بی هیچ معذوراتی پاسخ داده و راهنمایی بفرمایید.

لازم به یادآوری است در وبلاگی دیگر ، معاذ الله مطلبی سراسر توهین آمیز به قرآن منتشر شده بود که بند حقیر در حد وسع و بضاعت اندیشه ام در دو کامنت جداگانه  به آن پاسخی کوبنده داده ام. شمایی که داعیه حفاظت و پاسداشت دین دارید چرا آنجا پاسخگو نبوده و فریاد وا اسلاما سر ندادید؟ برای اطلاع شما و تنویر اذهان بقیه دوستان، عین کامنت خود را در پاسخ به مطلب توهین آمیز آن به قول شما کافر ملحد در زیر میآورم. قضاوت در باره خودباخته بودن یا نبودن من ،  با آنانی که بر خلاف شما منبع قضاوتشان عقلشان است نه احساسات زودگذر قلبی شان : 

مدتی است به نام " نقد" هر چه توهین و تهمت است نثار جامعه مسلمین میکنی وحتی این آخری پا را فراتر نهاده کتاب آسمانی قرآن و خداوند رحمان را آماج حملات کینه توزانه خود قرار داده ای، آنگا دم از احترام میزنی ؟

جامعه مسلمین شاید به گفته شما از قافله پیشرفت کنونی عقب مانده باشند، اما احمق نیستند که فرق بین " نقد " و " اهانت " را نفهمندپیشنهاد میکنم کمی بیشتر در باره اصول و چهارچوب نقد مطالعه بفرمایید.

حرفی نیست شما به اعتقادات و دین ما انتقاددارید، مختارید. اما کجای نتیجه گیری مطلب شما رنگ و بوی نقد را میدهد؟

این که شما خداوند و قرآن را که تمام اعتقاد و باور ماست ، در حد ارازل و اوباش بدانید، نقد است ؟ اما من نوعی به پاسخ جنگی که شما شروع کرده اید،  "کوردل و مغرض " خطابتان کنم (که پیشتر از هر چیز صفت چون شمایی است ) میشود بی احترامی و توهین؟ اگر هدف شما فقط نقد است ، پاسخ نقدتان را در کامنتهای دوست عزیزم " شهروند سبز" بطور جامع و کارشناسانه گرفته اید. پاسخهایی که هر انسان منصف و بی غرضی را قانع و راضی میکند. چرا از پس آن ، نپذیرفتید و همچنان بر موضع خود پافشاری می کنید؟ چرا از پیله واقعی خودت بیرون نمی آیی و در کمال شجاعت اعلام نمیکنی که دلیل این همه عناد و دشمنی ات با دین پیامبر خاتم چیست؟ که اگر اینگونه کنی دیگر نیازی نیست در پشت القابی چون " نقد " و" دگراندیشی" و... پنهان شوی و حرمت آنان را نیز بشکنی .

من ترا به خاطر دین نداریت سرزنش نمی کنم اما برای " آزاده نبودنت " چرا .

باور کن با این راهی که تو در پیش گرفته ای هرگز نتوانی بذر نفاق و جدایی در جامعه مسلمین بیفکنی. چه بسا همانگونه که فرزانه بانو برایتان نوشته اند، آگاهی و همدلی ما را نیز بیشتر نموده ایخدایا ترابه رحمانیتت سوگند، این دوست عزیز ما .....  را به راه راست هدایت بفرما. آمین یا رب العالمین.

دوست خوب من 

دینداری با تعصب کورکورانه و پذیرشهای غیر عقلانی میانه ای ندارد. بکوش بر معلومات خویش بیفزایی تا برای دفاع از دینت مسلح به شمشیری بران به نام علم و استدلال شوی نه تقلید و تعصبی که بن مایه ای جز نا آگاهی ندارد. 

در پناه یزدان موفق باشید. 

 

 

پای رفتن

 


پای رفتن ندارد ، اما شوق زیستن  به او بال پرواز داده است ،

پرواز به سوی مادر شدن و مهر ورزیدن به فرزندی که اینگونه تنگ در آغوشش گرفته ...

براستی معلول واقعی کیست ؟

او که وجودش گویاترین تفسیر عینی از واژه گان خواستن ، توانستن  است  و یا چون مایی که علیرغم داشتن دو پای سالم ، نه نای رفتن داریم و نه به قولی تاب ماندن ؟ کدامیک ؟

که او چه خوب ، بودنش را با همه معلولیتش تاب آورده و ما چه بد از سر غفلت سالم بودنمان را با عجز و لابه های بسیار از جفایِ روزگار، ناخواسته به کفران نشسته ایم !...   

میگم از چنین انسانهای بلند همتی ، 


کمی عبرت گرفتن هم چیز بدی نیست بخدا ، هست ؟



 و این هم عکسهایی از همسر و دیگر فرزند این بانوی پرتلاش و  با اراده 


تقدیم به همه شما خوبان : ( با تشکر از بانو فرزانه برای ارسال عکسها )