پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

روز پدر


 

از قدیم الایام گفتن : با یه گل بهار نمی شه

اما نمیدانم چرا ما ایرانی ها عادت و اصرار داریم فقط با بزرگداشت یه روز خاص ( مثل روز تولد ، سالگرد ازدواج ، روز پدر ، روز مادر و.... ) به تمام روزهای زندگیمان عطر و بوی بهاری ببخشیم ؟ این روزها بازار تبریکات روز پدر ( و قبلش روز مادر) داغ است و پر رونق . تبریکاتی کلیشه ای و تکراری که به ظن من از یک منظر بیشتر از هرچیز آزار دهنده هستند تا شادی بخش .

364 روز سال را از یکدیگر غافلیم آنگاه در کمال پر رویی این روز خاص را با زیباترین کلمات ( که معمولا مال خودمان هم نیستند) به یکدیگر تبریک می گوییم. اصلاً گیرم این روز خاص بواسطه همین تبریکات مسخره بر همه ما مبارک و میمون گردد و کلی بهمون خوش بگذرد ، با 364 روز دیگر سال چه کنیم؟  این درست که دم نیز غنیمت است و می بایست از تمام لحظات زندگی شادی ساخت و بهره جست ، اما به شرط آنکه همین لحظات شاد قلیلِ زودگذر ، ما را از روزها و ماهها و سالهای سراسر محنت و مشقتمان غافل نسازند و روحیه بی تفاوتی را در ما  ندمانند و به کم قانع مان نسازند . فراموش نکنیم شادی و تکریم لحظات عمر در تمام ایام سال حق ماست نه فقط در مناسبتهای اندکِ انگشت شماری که به سختی از تعداد انگشتان دو دست تجاوز میکنند .

از اینها گذشته ، در عصر قحط صداقت و گرانی کمر شکن امروزی، دم زدن از بزرگداشت روز پدری که حتی دیگر نمیتواند نان بدهد ، خیلی بی انصافی است ، نیست ؟  که چه زیبا سروده اند استاد معاصر هوشنگ ابتهاج :

... درین زمانه که درمانده هر کسی

از بهر نان شب،

دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست .

شاد و شکفته، در شب جشن تولدت

تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک،

امشب هزار دختر همسال تو ، ولی

خوابیده‌اند گرسنه و لخت، روی خاک . 

زیباست رقص  ناز سرانگشتهای تو

بر پرده‌های ساز

اما، هزار دختر بافنده این زمان

جان می‌کنند در قفس تنگ کارگاه

از بهر دستمزد حقیری که بیش از آن

پرتاب می‌کنی تو به دامان یک گدا ....


بهر حال روز همه شما  پدران خوب و زحمت کش مبارک و میمون باد. 

عجب صبری خدا دارد

 


 عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

که میدیدم یکی عریان و لرزان

دیگری پوشیده از صد جامه رنگین

زمین و آسمان را

واژگون مستانه میکردم .....

عجب صبری خدا دارد !... 


( شعر از استاد  بهزاد معینی کرمانشاهی )

انصراف چرا ؟ !...


          


به گمانم خبر ملی شدن صنعت نفت هم در ایران  به اندازه  اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها در فضای داخلی کشور و بالاخص رسانه ملی بازتاب نداشته و مردم را به تب وتاب نینداخته بود . در سطح جامعه نیز هر جا که میروی و پای صحبت هر کس که می نشینی اخبار حول و حوش فاز دوم این طرح ملی بر سر زبانهاست و موافق و مخالف هر یک در خصوص چرایی و چگونگی آن داد سخن میراند. در این میان آنچه که بیشتر از همه جلب توجه میکند، رسانه ملی است که از هر فرصتی برای تبلیغ و اطلاع رسانی به مردم استفاده میکند. البته در این زمینه  شاید لفظ سوء استفاده  مناسب تر باشد، چون هیچ برنامه ای نیست که از تلویزیون پخش شود و به نوعی از تیرس زیرنویس اخبار مربوط به این طرح ملی و خصوصا دعوت مردم به انصراف از ثبت نام ، مصون مانده باشد. ( فقط مانده تلویزیون اینگونه زیر نویس کنه : هر کس از دریافت یارانه انصراف دهد ، اول از همه وارد بهشت می شود و نگرفتن آن باعث طول عمرآدمی تا صد و پنجاه سال میگردد !... )

جناب آقای ضرغامی ،

بخدا خوردن بیش از حد عسل هم با اون همه شیرینی به دل میزند ، چه رسد به دعوت مردم به بخشیدن حقشان از دریافت نقدی یارانه ها که به قول ظریفی تنها سهم عینی آنها از سرمایه های کلان ملی است.  فراموش نکنید شما در مقام ارشدترین مقام مسئول در صدا و سیما ، این همه تبلیغ را برای دولتی انجام میدهید که با شعار اعتدال موفق به کسب حداکثری آراء ملت شد و بی تردید این همه زیاده روی شما در شأن چنین دولتی نیست .

از اینها گذشته این همه تکرار که - نیک بدانید موجب دلزدگی مردم شده - شائبه ی خوردن کفگیر دولت به ته دیگ  را در اذهان عمومی جامعه قوت بخشیده و بار روانی منفی بسیاری برای مردم ایجاد کرده است. راضی نباشید ناخواسته امید مردمی که به تدبیر دولتمردانشان دل بسته بودند ، به نا امیدی گراید و دل زده و مأیوس شوند.

در همین زمینه آنچه که حائز اهمیت است اینکه ، بسیاری از مسئولین کشور درخصوص علت درخواستشان از مردم جهت انصراف از ثبت نام، دو دلیل عمده را مطرح کردند :

1-   1- تعدادی از اقشار جامعه از تمکن مالی لازم برخوردار بوده و نیازی به اندک پول یارانه ها ندارند.

2-   2- مقرر شده بودجه حاصل از انصراف مردم در جاهای دیگری چون تولید ودرمان برای خود مردم هزینه شود.

البته انصاف حکم میکرد به دلایل ذکرشده بالا، دلیل عمده تری بنام  کمبود بودجه  نیز اضافه می شد و مسئولین صادقانه تر با مردم سخن می گفتند که مشخص نیست چرا اینگونه نشد و دولت تدبیر و امید علیرغم صداقت روزهای آغازین فعالیتش چرا این بار خیلی با ملتش روراست نبود و آنان را محرم خویش ندانست.

مع الذالک آیا دسته بندی ملت به دو گروه  دارا و ندار  را میتوان تصمیمی مدبرانه از طرف دولت مدعی تدبیر دانست ؟ آیا نمیتوان کارمند شریف و زحمت کش دولت بود اما بدلیل تورم بالا و این همه گرانی برای گذران امورات زندگی و چرخاندن چرخ معیشت خانواده خویش، به همین اندک یارانه نقدی دولت هم نیازمند بود؟ آیا ناخواسته، زدن برچسب نداری بر پیشانی قشر عظیمی از جامعه غرور آنان را نخواهد شکست و با نیازمند خواندنشان ، باعث تحقیر وتألمات روحی آنان نخواهیم شد ؟

آیا واقعاً قرار است بودجه حاصل از این انصراف تاریخی !... صرف افزایش تولید و کاهش هزینه درمان مردم گردد ؟ که اگر چنین است با کدامین راهکار و با چه ضمانت اجرایی ؟ و در نهایت آیا برای جبران این کسری بودجه ، روشهای مناسبتر دیگری وجود نداشت که اینگونه مجبور نباشیم ناخواسته غرور و اعتماد ملتی را به رایگان خدشه دار سازیم ؟  واینها همه پرسشهایی هستند که قطعا شخص اول اجرایی کشور جناب آقای دکتر روحانی میبایست پاسخگوی آن باشند،

که پرسش حق ملت است

و پاسخ وظیفه دولت .

  آیا اینطور نیست ؟


پی نوشت : 


بدنبال خداحافظی حقیراز دنیای مجازی ، شاید تنها موضوعی که می توانست مرا ترغیب به بازگشت نماید همین مطلب بود . به این میگن : بیخبر رفتن و بی دعوت بازگشتن . 

خدا ختم به خیر کنه این آمدن و رفتن ها رو ...