پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

در فوتبال اتفاق افتاد : تیر آقای بووووووق به سنگ خورد

ما که ندیده ایم اما از زعمای قوم بسیار شنیده ایم  در روزگاران  قدیم اگرکسی مرتکب خطایی می شد ، به دستور قاضی القضات شهر، داروغه یِ همیشه مأمور و معذور سرش را می تراشید آنگاه وارونه سوار بر الاغش می کرد و در کوی و برزن در مقابل چشمان نظاره گر خلقِ خدا می چرخاند  تا رسوایی اش بهایی باشد برای عبرت دیگران .

نمیدانم که " شریعت و علم اخلاق" دراین خصوص چه قضاوتی دارند و درستی چنین مجازاتهایی را صحه می گذارند یا نه ؟ اما مطمئن ام با اعمال این قسم کیفرها ، از ترس تراشیدن موی سر و وارونه سوار شدن  برالاغ و گشتن در شهر هم که شده دیگر کسی جرأت ارتکاب تخلفات مشابه را نداشته و در ماهیت این گونه مجازاتها فی نفسه اثرات  بازدارندگی بسیار موثری درحد اعلا نهفته می باشد. باز هم ما که ندیده ایم اما مستند به کتب تاریخی معتبر، ادعا شده  بیشترین امنیت اجتماعی در زمان حکومت جهانگشای معروف تیمورلنگ وجود داشته ، تا جایی که در کتابی به قلم خود ایشان آمده است:  در زمان حکومت من ، اگر بر سر نوجوانی تبقی از سیم و زر نهاده و تنها رهایش می ساختی تا از شرق عالم به غرب عالم سفر کند آنگاه که به مقصد می رسید اندکی از داشته هایش کم نمی شد ، چرا که هیچ راهزنی جرأت نمی کرد به او تعدی کند که اگراین گونه می شد  من ( تیمور لنگ ) بلافاصله دستور می دادم گردنِ داروغه ی آن شهر را بزنند.  به این استدلال که :  یا داروغه در انجام صحیح و به موقع وظایفش اهمال کرده که راهزنان جرأت چنین کاری را پیدا کرده اند ، و یا خود داروغه شریک دزداست و رفیق قافله.  در هرصورت به ظن هر یک از دو مورد فوق بایستی پاسخگو بوده و مستحق کیفرو عِقاب می باشد ! .. البته شکر یزدان که دیگر دوران اینگونه مجازاتهای بدوی خارج از دایره ی منطق و شرع به سر آمده و هم اینک رأفت و مهربانی !  در شمایل اختراع اعجاب انگیز قرن یعنی  " آقای  بوق "   چنان چتر حمایتی بر سر خاطیان می کشد که بیا و ببین .  حالا می فهمم که چرا هر وقت رسانه ملی را دنبال می کنم این گونه اخبار را زیاد می شنوم : رئیس کارخانه ی " بووووووق " مبلغ ...  ریال اختلاس کرد وگریخت.  مدیرکل اداره ی " بووووووق " بعنوان متهم ردیف اول پرونده اختلاس بزرگ اقتصادی  شناخته شد . خدا پدراین " بوق " را بیامرزد که چقدر ستارالعیوبه و با چه مهارتی آبروی اشخاص را حفظ میکند. 

 

خوشبختانه از معدود مواردی که آقای بوق موفق به نقش آفرینی نشد و نتوانست قدرت - ماست مالی-  خود را به رخ همگان بکشد ، می توان به بازی فوتبال بین تیمهای پرسپولیس تهران و سپاهان اصفهان اشاره کرد که در جریان آن ، داورِ بازی متهم به دریافت رشوه از تیم اصفهانی شده بود تا به نفع آنها سوت بزند. این داور باتجربۀ پرمدعا !  در لحظات آغازین بازی که به شکل مستقیم از رسانۀ ملی پخش می شد و میلیونها بیننده  نظاره گرآن بودند ، مرتکب چنان اشتباه  فاحشی شد که دیگر حتی از دست آقای بوق هم کاری ساخته نبود. در نهایت هم کمیته ی انضباطی فدراسیون فوتبال رأی به محرومیت داور بازی تا اطلاع ثانوی داد تا ضمن تایید رسمی تخلف انجام شده ، پاسخی به افکار عمومی جامعه داده باشد.

اما سوال اینجاست :  آیا در بطن اینگونه احکام صادره اثرات بازدارندگی لازم و موثری وجود دارد آن گونه که باعث تنبه دیگران شده و جامعه ی ورزشی ما دیگر شاهد چنین تخلفاتی نباشد ؟ قطعاً پاسخ به این پرسش منفی است واگر درعمل " ورزش و علی الخصوص فوتبالی پاک " می خواهیم  می بایست به جای پنهان کاری ، قاطعانه تر برخورد کرد و شدت عمل بیشتری به خرج داد. راستی اگر به رسم روزگاران  قدیم ما نیز خاطیان این عرصه را سر بتراشیم، آنگاه  وارونه بر ......   نتایج  بهتری نخواهیم گرفت ؟  شاید هم به تقلید از قانون - من درآوردی تیمور لنگ -  زدن گردن رؤسای یک رده  بالاتر شخص خاطی ( شما بخوانید رئیس فدراسیون فوتبال)  زودتر ما را به سر منزل مقصود برساند؟

 شما خوانندۀ ارجمند اینطور فکر نمی کنید ؟ ! ... 

نظرات 6 + ارسال نظر
شکوه چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 16:32 http://www.shdl.ir

واما درباره ی پبشنهادتون:
در واقع تمام مطالب این وبلاگ اندیشه های خود من نیست و دست نوشته هایم یا کم هستند و یا بین این همه یادداشت گم هستند و اصلا ترجیح میدم عقاید واقعیم اینجا مشخص نشود ...
به هر حال تجربه وبلاگ داریه دیگه!
قبلا یه وبلاگ داشتم با همین هدف که فقط عقایدمو مینوشتم و بقیه رو به بحث و گفتگو دعوت میکردم که در آخر بعد از چند سال با ناراحتی دلخوری درشو بستم و تعطیل اعلام کردم و علاقه ای ندارم که این وبلاگ هم به سرنوشت قبلی دچار شود.
در ضمن تالار شکوه رو برای بحث و گفتگوی راحت و آزاد از یه سرویس وبلاگدهی دیگه راه اندازی کرده ام و برای وبلاگ من است منتها چون هنوز کامل نشده معرفیش نکردم اما میتونید تو قسمت لینک ها پیداش کنید.و توی تالار راحت تر میشه بحث کرد چون دیگه برای تایید شدن انتظار لازم ندارد.
موفق باشید

لطفا این نظر رو تایید نکنید
با تشکر

درود بانو.
ممنون از توضیحات جامعتون.
به چشم حتما استفاده خواهم کرد.
شاد باشید.

علی محمد محمدی دوشنبه 23 دی 1392 ساعت 12:08 http://ermes-3.blogsky.com

سلام بر پسر عموی مِهر، دوست و برادر کودکی تا همیشه ام - دکتر همایون عزیز -
اول اینکه مبارک ها باشه این خانه ی قشنگِ اندیشه هات
دومیشم اینکه لینک شدی و به دلم سنجاق!
جات هم اون بالاها کنار بهروز یاسمی و مهرداد و رو سر من !
سوم هم منبعد هر روز صبح میام و از اندیشه ی سترگت ارتزاق می کنم

فدای مهربونیات

پس چرا این همه بی خبر
من خوشبخت شده ام و خود نمی دانم.
چه سعادتی بالاتر از این که نامم در کنار بزرگانی چون استاد یاسمی و مهرداد همیشه مهر آفرین قرار گرفته که آگر روزی عمرم به سر آمد تو بدان که از ذوق شعرهای مهرداد بوده وبس.
البته اگر از دست شیرین زبانی های برادر بزرگترش که تو باشی جان سالم بدر ببرم !...

لابیرنت یکشنبه 22 دی 1392 ساعت 20:06 http://labirant.blogfa.com/

سلام.
آخه بابا چرا متوجه نیستید شما برای مصالح مردم و .... باید آبرو داری کرد... واین وظیفه فقط به عهده رسانه ملی است.همه جا مجازه به جز رسانه ملی..
بنازم به این غیرت وتعصب قبیله ای..
وبدینسان بود که آقای بوووق اختراع شد....

درود.
یه ضرب المثل انگلیسی میگه : وخداوند قبل از خلقت آفرینش ، توجیه را آفرید. که به نوعی حکایت همین آقای بوووووق ماست .
در پناه یزدان شاد وتندرست باشید.

فرزانه یکشنبه 22 دی 1392 ساعت 16:31

سلام اجازه...سوال خصوصی بپرسم؟

درود.
فال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آنکه شنید از دهان دوست.
گر دوست بنده را بکشد یا بپرورد
تسلیم ازآن بنده و فرمان ازآن دوست.
تو زندگیم پرچین باغ وجودم رو آنقدر بلند نگرفته ام که برای ورود به اون نیازی به اجازه گرفتن باشه. خوب و بدشو نمیدونم اما بی صبرانه منتظر سوالات شما دوست ارجمند هستم چه خصوصی وچه عمومی.
فقط ترو به خدا نگید که این شعرم با پست قبلی - کجاوه نشین ..... - در تضاده که اون وقت مجبور میشم کلی کبری صغرا بچینم وبحث کنم.
شادیهایتان افزون باد

فرزانه یکشنبه 22 دی 1392 ساعت 13:50 http://neghabetarikh.blogfa.com

سلام
جالب بود سپاس ...گاهی هم مردم میدونن اون دزد کیه ولی بازهم اینها اسمشو نمینویسن مثلا م. ن. ب. یا اقای ف. د. .... نمیدونم پیش خودشون چه تصوری کردندو یا مردم را چی انگاشتند؟...
شاید هم از ماست که بر ماست...
ولی واقعا اگر بووووووق نبود اینها بد جور گرفتار میشدند....

درود.
ممنون از لطف شما.
معتقدم برخورد قاطعانه با متخلفان مثمر ثمرتر خواهد بود . در آن صورت نیازی به پنهان کاری و وجود آقای بوووووق نیز نخواهد بود.
پاینده باشید.

maryam یکشنبه 22 دی 1392 ساعت 11:07

درود
من فوتبالی نیستم اما همه جا می شه این آقای بوق رو دید .
خدا شرشو از سر همه چی کم کنه
شاد باشید
در پناه اورمزد

درود بی پایان
آقای بوق هم فوتبالی نیست . اصلاً معلوم نیست چیه اما همانطور که فرمودید هر جایی می شه رد پایی ازش دید. ضمنا یادت نره همیشه قرمزته !..
شاد باشید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.