پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

از ساقه های گندم تا دلارهای خیابان ناصر خسرو

 

چندی پیش یکی از مسئولان ارشد اتاق بازرگانی ایران ، چنین اظهار فضل کرده بودند:  علت گرانی نان ، گرانی آرد می باشد.

بی اختیار یاد این ضرب المثل افتادم :از کرامات شیخ ما این است ، شیره  را خورد و گفت شیرین است.  لابد اگراز این مسئول بزرگوار زحمت کش به حد اعلا کارشناس محور بپرسیم علت گرانی آرد چیست ؟ در فرمایشی حکیمانه تر اینگونه پاسخ بدهند:

علت گرانی آرد ، گرانی گندم می باشد.

و اگر باز هم به پرسش خود ادامه دهیم، به قول مردمان  بَرره هنر از خود در وکرده بفرمایند:

علت گرانی گندم ، گرانی هزینه های کاشت ، داشت و برداشت محصول است.

من حیران مانده ام که این همه اطلاعات فنی و تحلیل های کارشناسی دقیق و بی نظیر چگونه در وجود یک نفرجمع شده است؟ بدون تردید این همه دانش به روز و ارزنده !.. حاصل سالها تجربه و تلاش ایشان درجهت کسب علوم عالیه بوده  و گوش شیطان کر با این همه معلومات چه بسا حقشان بسیار بیشتر از اینها باشد که اکنون هست، فلذا لیاقت چنین نیروهای کاردان وکاربلدی !.. دست کم جلوس شاهانه بر کرسی وزارت است نه ماندن و هدر رفتن در اتاق  بازرگانی !...

راستی اگر به پرسش خود ادامه می دادیم چه اتفاقی می افتاد؟

مطمئن هستم از آنجا که این روزها صنایع تولیدی خودرو علت گرانی یک شبه و چند برابر محصولات خود را گرانی ارز و دلار اعلام کرده اند، در این مورد بخصوص هم علت گرانی کاشت ، داشت و برداشت محصول به دلالان ارز و دلار درخیابان  ناصر خسرو منتهی میشد وتمام کاسه کوزه ها بر سر آن بندگان خدا می شکست.

شما اینطور فکر نمی کنید؟

-  آقا شما چقدر پر توقع هستید !...

 یعنی چی حالا که ارز و دلار ارزان شده ، حتما بایستی قیمت  نان و ماشین هم ارزان بشه ؟

ارزانی دلارکه ربطی به نان و ماشین نداره ،

اما گرانی اش چرا ،

     داره خوبشم داره  !....   


چاپ شده در روزنامه باختر کرمانشاه یکشنبه پنجم ابانماه 92 شماره 1818

نظرات 13 + ارسال نظر
لابیرنت جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 21:34 http://labirant.blogfa.com

به قول سهراب سپهری:
چرخ یک گاری درحسرت واماندن اسب
اسب درحسرت واماندن مرد گاریچی
مردگاریچی درحسرت مرگ....

سلاو هزاران درود.
خیلی زیبا بود واقعا لذت بردم
مرحبا ودست مریزاد.
شاد باشید.

مریم عبدی چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 09:48 http://kordsat.persianblog.ir/

شدیم از نرخ نان دیگر هوایی
هوا خواهیم خورد از بینوایی
الا شاطر!حلالم کن که دیگر
نمی بینی مرا در نانوایی!

درود.
بسیار زیبا و مناسب بود
مرحبا ودست مریزاد.
سپاس از توجهت.
شاد باشید.

آمـــوس دوشنبه 30 دی 1392 ساعت 15:45

روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت

هر کس غصه ی اینکه چه میکرد نداشت

چشمه ی سادگی از لطف زمین می جوشید

خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت .
-------------------------------------------------------------------------

در این بازار نامردی به دنبال چه می گردی؟

نمی یابی نشان هرگز تو از عشق و جوانمردی

برو بگذر از این بازار ، از این مستی و طنازی

اگر چون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی .
-------------------------------------------------------------------------
تبریز غمگین - زمستان 92

درود و دوصد هزاران بدرود.
چون همیشه گل گفته ای و از گلامت گلاب می بارد.
شعرت بسیار زیبا و دلنشین بود و متاسفانه عین حقیقت .
در بازار مکاره ی زر وزیور پرستی وعافیت طلبی امروز بدنبال چنین واژه های ناب گشتن عبث است وبیهوده.
راستی آن چیست که از افق های دور سو سو میزند؟
اگر این سوسو زدنهای ضعیف، ذره ای باقی مانده از انسانیت باشد که هست ، بر من وشما و همه ماست که برای تبدیلش به ضیایی فروزان و تابنده ، بگوییم ، بنویسیم وت ا سرحد جان بکوشیم.
چراغ زندگی و هنر بی مثالت تا خود ابد تابان باد نازنین مهربانم.

فرزانه دوشنبه 30 دی 1392 ساعت 13:36 http://neghabetarikh.blogfa.com

رویا باقری

خوب است با گوش تو دنیا را شنیدن

گاهی تو را در کوچه های شعر دیدن


آهوی بازیگوش چشمان تو بودن،

هی لابه لای حرف های تو دویدن


این زندگی با ما نمی سازد وگرنه

من را چه به از چشم های تو بریدن؟


باری ست بی تو زندگی بر شانه هایم

سخت است گاهی این نفس ها را کشیدن


بی تو کماکان می تپد این قلب خسته ...

نه! فرق دارد این تپیدن با تپیدن

درود.
شعر بسیار زیبایی بود. دست مریزاد و مرحبا.
تقدیم به شما دوست ارجمند شعری سپیدی از پسر عمویم مهرداد خان عزیز که همیشه دوست داشتنی ست:
حتی تمام غیرت آفتاب
اندکی دلسردیم را
گرم نکرد.
چشم بستم
از راه رسیدی
ومن سراسر آب شدم...
دل دریایی تان همیشه گرم و پر محبت باد.

بانو شرقی یکشنبه 29 دی 1392 ساعت 00:49 http://shohreshiva3.blogfa.com

سلام ودرود
مطمئن باشید هیچگاه پاسخ مناسبی از هیچ مسئول ومتصدی نخواهید شنید همیشه برای پاسخگویی پاس دادن به دیگران مد نظر شون بوده
در واقع ما تاحالا با هیچ مسئولی روبه رو نشدیم که مسئولیت خطاهاشو به عهده بگیره ورسما عذر خواهی کنه مثل اون اقای ژاپنی که به خاطر نقص اتوموبیل رسما از مشتری عذر خواهی کرد ... راهی که ما پیش رو داریم راه طولانیه...

درود.
کاملا حق با شماست، نه مسئولینمان پاسخگو هستند ونه راهمان نزدیک و روشن.
بدتر از همه اینکه عده ای با اینگونه اظهار نظرهای غیر کارشناسی( علت گرانی نان ، گرانی آرد می باشد) خواسته و ناخواسته با عرض پوزش به شعور ملت توهین می کنند و نمک پاش دل ریش آنان می شوند.
خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند.
شاد زی و زیاد.

faryad یکشنبه 29 دی 1392 ساعت 00:26 http://beatit.blogfa.com

سلام و درود فراوان بر استاد خوش سخن و زیبا کلام من
نوشته را که خواندم ناخوداگاه یاد این شعر افتادم :

پیرمردی علیل و بیچاره کفش سوراخ و جامه اش پاره

رختهایش ندیده بر خود تایت بینیش بود داخل افساید!

دستهایش چلاق و پایش لنگ راه میرفت عینهو خرچنگ

روی صورت چهار پنج زیگیل هرکدامش به قد یک پف فیل!

شپشک توی جامه ان مرد وصله خشتکش وجب میکرد!

کیسه ایی نان خشک در دستش تکه ایی میشکست با شصتش

میزد ان را اب جوی میخورد بعد هر لقمه که فرو میبرد

سر خود سوی اسمان میکرد شکر و حمد خدایگان میکرد

که ای خدا شکر نعمتت افزون دم تو گرم چاکرم ممنون!

یک کسی گفت پیر بوزینه خویش را دیده ای در ایینه؟!

قبل حمد و راز و نیاز یک نگاهی به ریختت بنداز!

ان خدایی که در خزانه غیب هر چه استوک داشت یا پر عیب
در وجودت کلکسیون کرده فتبارک به تخم در زرده!

سهم تو زیر گنبد ابی خانه دوشی و کارتن خابی

با چنین حال و مال و شکل قناس چه محلی برای شکر و سپاس؟!

گفت ان مرد پا پتی با شد سر سوزن شعور اگر باشد

انچه من گفتم و خدا بشنود بد تر از فحش خاهر مادر بود!

(بی ادبیم رو ببخشین استاد! فقط یاد این شعر افتادم با این نوشته!)

درود.
حکایت بیچاره گان وخانه به دوشان بهتر از این نیست.
از لطف شما ممنون.
شاد باشید وتندرست.

فرزانه شنبه 28 دی 1392 ساعت 17:31 http://neghabetarikh.blogfa.com

سلام.
دوست من خدا رو شاکرم در مسیری مرا با یکی از هم تباران فرهیخته و توانمندم اشنا ساخت و هرگز نسبت به این لطف خداوند ناشکری نمیکنم و شما برایم بسیار گرامی و ارزشمند هستید و خواهید بود....
قصورم را با یک دنیا عذر خواهی بپذیرید

سلام بر دوست خوش قلم و خوش قلبم .
من نیز به دوستی وآشنایی با انسان ارزشمند وفرهیخته ای چون شما افتخار میکنم وبر خود می بالم.
زهی سعادت که اوقات تنهایی ودلتنگی هایم را با خواندن مطالب جذاب وکاربردی شما ارجمند پر کنم. که همه درس محبت هستند وزندگی.
نبودنتان نگرانم کرد مبادا رنجشی حاصل شده.
سعادت وکامیابیتان آرزوی قلبی من است.
شاد باشید.

فرزانه شنبه 28 دی 1392 ساعت 17:30 http://neghabetarikh.blogfa.com

سلام و دورد بر شما
بر شما نیز مبارک باد این عزیزترین روز خداوند... باشد تا نیم نگاهی بر ما که دل در گرو عشقش داریم اندازد...

روزگاران برشما خوش باد.
موفق باشید.

maryam جمعه 27 دی 1392 ساعت 20:10 http://ourmazd.persianblog.ir/

درود
اصلاح می کنم آدرس جدید وبلاگم اینه : http://ourmazd.persianblog.ir/ از بلاگ اسکای خوشم نیومد
شاد باشید
در پناه اورمزد

درود.
مبارکها باشه و به دیده منت .
حتما از ذوق واندیشه نابتان استفاده خواهم کرد.
مرا مشتری همیشگی نوشته های قشنگتان بدانید یا شاید هم مزاحم.
شاد باشید.

maryam پنج‌شنبه 26 دی 1392 ساعت 15:58 http://ouurmazd.blogsky.com/

درود
بعد از مدت ها شما هم مارو هوایی کردی بعد از اون خاطرات تلخ و همزمان مسدود شدن وبلاگم و فیلتر شدنش بازم دلم هوای وبلاگ نویسی کرد . این شد که به سبک قدیم قدیما شروع کردیم . اگه سر بزنید خوشحال می شم . امیدم اینه که در این زمانه ای که هر کس گرفتار دردی و غمی و مشکلیه وبلاگ من بتونه کمی باعث آرامشش بشه و یا این که حجم این همه دردو سبک تر کنه شاید اگر همه ما علل پشت پرده این مشکلات رو بدونیم کمتر اذیت بشیم و به قولی حکمت بودنشون کمی بهمون قوت قلب بده یا حتا گاهی کمتر بر خواسته هامون پافشاری کنیم چه بسا که زندگی بهتر و نتیجه بهتر در چیزی غیر از خواسته هامونه
شاد باشید
در پناه اورمزد

درود.
مبارک مبارک مبارک مبارک مبارک مبارک باشه .
فقط تو وبلاگ حتما از عکسهای خوشکل هیراد جون من استفاده کنید.

آمـــوس پنج‌شنبه 26 دی 1392 ساعت 14:34

مطلب " پدر " بسیار عالی بود.اما " بابا بزرگ "در هیچ واژه ای و کلامی معنا نمیشه.بزرگیه اونو کدوم جمله میتونه بیان کنه؟
آخه مگه ارزشه آدما به اندازه ی محبتشون نیست ؟
او به اندازه ی خدا مهربان بود ، کفرش به کنار اما ... بـــود.
هرگز نمیتونیم حقی که بر گردنه تک تکمون داره رو ادا کنیم.معنای بودنه " بابا بزرگه " منو فقط نبودنش میتونه تفسیر کنه.
از وقتی رفته دیگه کسی قربون صدقه ی ... نمیره . کسی ساعتها سر کوچه منتطر بچه هاش نمیمونه ...
ای بابا چی بگم عمو جان....سر شما سلامت.
درد بابابزرگم به جان منه خیر ندیده.
------------------------------------------------------------------------
تبریز غمگین - زمستان 92

فدای دل پاک و قدر شناسی هات .
تازه داشتم از حال وهوای اون نوشته و یادش که این روزها مثل خوره افتاده به جونم ، در می اومدم که با این کامنت پر از احساست بازم منو هوایی کردی عمو جان
به جان خودش که الان با اشک دارم برات مینویسم وبغضی شکسته .
با من چه کردی عمو جان ؟
تنها چیزی که آرومم میکنه اینه که یادگارانش چون تو این همه قدرشناسند .دردت به جانم بابای مهربان وخوبم که هنوز هم این همه خواستنی هستی....
مطمئنم با این قدرشناسی تو الان روحش آروم گرفته وشاده....

آمـــوس پنج‌شنبه 26 دی 1392 ساعت 14:11

آقا ما کوچیکه شمام هستیم.
نوشتن و گفتن را در مکتب شما آموختم.همیشه افتخارم بوده و هست که شاگرد شما باشم.
البته پذیرفتن شاگرد تنبلی مثل من ، هنر آدم بزرگی مثل شماست.
-------------------------------------------------------------------------
تبریز غمگین - زمستان 92

سلام عزیز عمو.
عشق هدیه ای است الهی
وبزرگترین نماز آدمی به طبیعت آفریننده خویش
چرا که جهان شعر خدا ست
و عشق قافیه اش.
در مکتب عشق همه شاگردیم بی هیچ استادی ، تا بحال شنیده ای در دانشگاه ، دانشکده و... چنین هنری تدریس شود ؟
ضمناً خودتو شیرین نکن ، همینجوری تو قلبم جا داری جلب.
نگفتی از مطلب پدر راضی بودی ؟

آمـــوس پنج‌شنبه 26 دی 1392 ساعت 13:42

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد

کیستم ؟باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال‌ها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد.
------------------------------------------------------------------------

تبریز غمگین - زمستان 92

سلام.
من کم آوردم ، تسلیم و حق باشماست
آتش عشق پاکت تا به ابد جاودان ودل پرمهرت گرم به گرمای واژه ی مقدس عشق.
شاد باشی.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.