پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

بدون شرح

سلام .

با عرض پوزش امروز اصلاً حوصله نوشتن نداشتم ، اما دو قطعه عکس تقدیم میکنم ،  تفسیرش با شما عزیزان :



نظرات 10 + ارسال نظر
مردتنها(سعید) جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 02:47

در مورد کامنت شما تو وب بنده ی حقیر متاسفانه چیزی جز توهین و اهانت به من نبود من فقط یک پست گذاشتم و هیچ توهینی نکردم اما کامنت شما سرتاسر توهین بود
"- اسیر هوای نفس وامیال حیوانی خود گشسته ، واز آنجا که تعالیم روحبخش اسلام را در منافات با ولنگاری ها و خوش گذرانی های آنچنانی خود می بینند ، چاره ای جز عناد ودشمنی با آن ندارند وبا سفسطه گری واستدلالهای چوبین خود سعی در گمراهی دیگران دارند. غافل از اینکه - آب درهاونگ می کوبند - وتنها خود وامثال خود را به ورطه نابودی می کشانند . همین ."

من اگر انسانی ولنگاری بودن هیچ وقت خودم رو به خطر نمی انداختم وبلاگ بزنم و اسلام رو نقد کنم و از رنسانس و... بنویسم می رفتم سراغ اللی تللی خودم
واقعا متاسفم برای شما
البته این اولین بار نبود سابق نیز یک نفر به من گفت شما به این دلیل از اسلام خارج شدید چون خواستید شراب بخورید
"من تشبیه کردن چنین انسانهای کوردل مغرضی را با عوعو کردن سگان و خران وبوزینها ی زشت چهره ، ظلمی در حق این حیوانات میدانم تا توهینی به آنها. که عوعو کردن سگان وعرعر کردن خران از سر فطرتشان است اما اراجیف گویی های آنها از سر کینه وبغض."

باز هم متاسفم
من اگر نقدی داشتم به عقاید شما داشتم نه به شخصیت شما
اما کامنت های شما سرتاسر توهین به شخصیت بنده بود


موفق باشید

سلام.
برادر عزیز من .
مدتی است به نام " نقد " هر آنچه توهین وتهمت است نثار جامعه مسلمین میکنی و این آخری حتی پا را فراتر نهاده ، کتاب آسمانی قرآن و خداوند رحمان را آماج حملات کینه توزانه خود قرار داده ای، آنگاه دم از احترام میزنی ؟
جامعه مسلمانان شاید به گفته شما از قافله پیشرفت کنونی عقب مانده باشند، اما احمق نیستند که فرق بین " نقد " و " اهانت " رو نفهمند.
پیشنهاد می کنم ، بیشتر در باره " نقد " وچهارچوب آن مطالعه بفرمایید. پاسخ کاملتر شما در وبلاگ خودتان تقدیم میگردد.
خدایا ترا به رحمانیتت سوگند همه بندگانت خصوصا دوست عزیز ما آقا سعید را ، به راه راست هدایت بفرما. آمین یا رب العالمین.

مردتنها(سعید) جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 02:41

درود بر شما
این بر می گردد به محدودیت هایی که وجود دارد
اگر همه ی انسان ها آزاد بودن خودشان
طرز پوشش
طرز زندگی
طرز تفکر
و... خودشان را انتخاب کنند وضعیت اینگونه نمی شد

به نظر من هدف از دانشگاه تغییر در باور ها و اندیشه ها بلید باشد
وگرنه کسی که کنکور بدهد دانشگاه قبول شود بعدش با خر خونی و... بلاخره فرضا مدرک لیسانس را بگیرد بزند به دیوار و پز دهد به درد نمی خورد و همین الانش هم خیلی کسانی هستند که تحصیلات بالایی دارند اما سواد پایینی


موفق باشید

درود .
با قسمت بیشتری از نظرات شما موافقم. نوع انسانها مختارند طرز پوشش، تفکر ونحوه زندگی خود را خودشان انتخاب کنند و هرگونه تحمیل حکومتی را در این زمینه ها در منافات با آزادی انسان وحتی جوهره دین میدانم.
به درستی هم اشاره فرموده اید که دانشگاهها می بایست محل تغییر باورها واندیشه ها باشد. اما به نظر من این همه تغییر وتاثیر پذیری از محیط هم چیز خوبی نیست. آدمهای بزرگ محیط و بلکه تاریخ جامعه خود را می سازند نه اینکه این همه تحت تاثیر محیط باشند.
شاد باشید.

علی محمد محمدی پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 14:32 http://ermes-3.blogsky.com

من فک می کنم اگه بچه مون و دانشگاه فرستادیم اول بذاریمش سال چهارم ! بعد بیاد سال سوم و دوم آخرشاول بعد پیش بخوره !

ولی در کل دکتر جان من که فک میکنم اگه به ظاهر بود باس قم در فساد آخر می شد !!
ولی واقعیتش اینه که اونا رتبه اول رو در این زمینه به خودشون اختصاص دادن !
اینجا همه کس سرش و تو برف کرده و ریاکاری و ظاهر بینی موج می زنه اما اساس و ول کردن !
کاش میذاشتن جوونا خودشون برای حجاب و پوشش تصمیم می گرفتن !
او وخت می فهمیدی کی خوبه و کی بد !

درود وسلام علی نازنین.
باز هم مرا شرمنده کردی. از لطفت و اینکه قابل دانستی بی نهایت ممنون.
راستشو بخوای من با هیچ کدوم از پوششهای طرح شده در تصاویر مخالف نیستم و هیچکدوم رو هم برتر وبهتر از دیگری نمیدانم. سلایق انسانها متفاوته ومخصوصا جوانهای امروزی سخت پسند وبه روز ترند.
اما من با این همه تغییر وابسته به تاثیرات محیطی مخالفم ،چرا که انسان رو خمیرمایه ای نمی بینم که در هر قالبی قرار گرفت همان شکل رو بگیرد. به عنوان مثال انسانهای فرهیخته ای که شخصیتتون قائم به ذات است حتی اگر در محیط کاملا آزاد دنیای غرب قرار بگیرید هرگز به تصویر شمار سه هم نخواهند رسید چه برسد به پیشتر از آن .
نکته دیگر اینکه شخص شماره یک یا فلسفه حجاب رو خوب نفهمیده ویا از ترس خانواده دست به چنین گزینشی زده که در محیط آزادانه تر دانشگاه به کلی اینگونه تغییر کرده است. واین چیز خوبی نیست. همان ریایی است که عزیز ارجمندی چون شما به نیکی به آن اشارت فرمودید.
البته منکر تاثیرات محیطی نیستم اما "بزرگان" بر محیط بیشتر تاثیر میگذارند تا تاثیر بگیرند!...
با این تفاسیر ، هدف من از طرح این تصاویر پرداختن به پوشش جوانها نبوده که در این زمینه تا مرز رعایت اخلاقیات هیچ محدودیتی رو قائل نیستم. بیشتر میخواستم تاثیرات محیطی رو به چالش بکشم .همین.
سربلند وکامیاب باشید چون همیشه .

آمـــوس سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 16:03 http://amoos.roy.loxblog.com

بگذار زمین روی زمین بند نباشد
حافظ پی اعطای سمرقند نباشد

بگذار که ابلیس در این معرکه یکبار
مطرود ز درگاه خداوند نباشد

بگذار گناه هوس آدم و حوا
بر گردن آن سیب که چیدند نباشد

مجنون به بیابان زد و... لیلا ولی ای کاش
این قصه همان قصه که گفتند نباشد

ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت
آن وعده ی نادیده که دادند نباشد

یک بار تو در قصه ی پر پیچ و خم ما
آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد

آشوب همان حس غریبی ست که دارم
وقتی که به لب های تو لبخند نباشد

در تک تک رگ های تنم عشق تو جاریست
در تک تک رگ های تو هر چند نباشد

من می روم و هیچ مهم نیست که یک عمر...
زنجیر نگاه تو که پابند نباشد...

وقتی که قرار است کنار تو نباشم
بگذار زمین روی زمین بند نباشد...
------------------------------------------------------------------------
سلام.
نظر خاصی در مورد این مطالب جدید ندارم ، اما خودتو خیلی دوست دارم . موفق باشی .
تبریز غمگین - زمستان 92

سلام ودرود.
شعرت خیلی خیلی ... زیبا بود عمو جان .
ممنون از لطف همیشگی ات .
نمیدانم خوبه یا بد ، اما کم کم دارم " امیر " را فراموش میکنم . چراکه در ضمیر ناخودآگاهم واژه " آموس" آنچنان نقش بسته و جا خوش کرده که لیلی با هزاران ناز بر محمل.
ما هم خیلی مخلصتیم آموس عزیز.
میدانم مطالب جدید به دلت ننشسته ، اما بضاعت من سراپا تقصیر همین است عمو جان. کم ما را به زیاد خودت ببخش. این روزها سرم خیلی شلوغه و مدام با خودم در جنگم .
جنگی که نه آغازش با من بوده و نه پایانش..
شاد باشی.

فرزانه دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 13:25 http://neghabetarikh.blogfa

سلام بر شما....
اره والله دیدنیه ..ولی بالخره یکیشون تحت تاثیر اون یکی قرار میگیره از آنجا که فرهنگ ما برد با اقایان گرامی هست حتما حاج خانم دچار تحول خواهند شد....

درود بر فرزانه عزیز
اولا : خدا قسمتتون کنه یکی از این عروسی های دیدنی رو !...
دوما : یه غلط املایی داری آبجی ...
سوما : شما هم که مثل بقیه حس فمنیستی تان قویه .
حالا چه هیزم تری ما آقایان به شما خانومها فروختیم ، الله اعلم.
کدوم فرهنگ کدوم برد ، بانو؟
فعلا که ریش وقیچی دست شما خانمهاست و جلسات و میتینگهای صنفی و مدنی تون یکی از دیگری پربارتر .
خدای ما آقایون هم کریمه . شاید یه وقت از خواب غفلت بیدار شدیم و با یک حرکت انقلابی غافلگیرانه تمام حقوق خودمون رو ازتون پس گرفتیم . یادش بخیر آقا اسدالله رو تو فیلم پدر سالار که نماد اقتدار ما مردها بود ولی امروزه فقط یادی ازش باقی مونده و به تاریخ پیوست!.....

دریا دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 09:50

سلام
از وبلاگ آقای محمدی عزیز دیدمتان !
مطالب پر محتوا و دلسوزانه تان را خواندم!
دست مریزاد.
در مورد عکس ها هم باید بگم به نظر من
شخصیت انسان ها به ظاهرشون نیست و اساسا نباید به این مقوله زیاد توجه کرد اما چه اشکالی داره اگه جهان بینی یک فرد تکامل پیدا کنه و از قالب های، باید اینطور بپوشی بیاد بیرون ؟؟؟و شروع کنه به واکاوی و تغییر در خود؟؟؟بسیاری از خانوم ها و آقایونی که در شماره ی یک شما هستند اصلا هیچ اعتقادی به این نوع پوشش ندارن اما مجبورن!البته من نه از گروه یک و نه از گرو ه 4 ام اما از تغییر استقبال میکنم اگر در فکر و اندیشه هم ایجاد بشه!!
شاید هم یکی از دلایل این تغییر ها اینه که اینا تو دانشگاه بسیار منفورن و مجبورن خودشونو تغییر بدن تا به چشم بیان !
قلمتان نویسا

درود.
از لطف وعنایت شما دوست ارجمند بسیار ممنون ومتشکر.
اساساً من با هیچکدام از پوشش این خانمها وآقایون در هر دو عکس مخالف نیستم . همه آنها قابل احترام بوده وبایستی از حقوق اجتماعی ومدنی مساوی وبرابر برخوردار باشند. اینها نماد پوشش در جامعه ماهستند. یعنی نه از خانوم وآقای شماره 1 متعصب تر داریم ونه از از خانوم وآقای شماره 4 امروزی تر. مهم اینه که همه آنها ایرانی هستند و شایسته تکریم واحترام.
برای آگاهی بیشتر از نظرات بنده در این خصوص ،لطفا پاسخ حقیر را به کامنتهای دوستان ارجمندم : ( فرزانه خانم و آقای طلوعی) مطالعه بفرمایید. در مجموع با نظر شما گرامی موافقم. همین.
خوشحال میشدم اگر آدرس خودتون رو میگذاشتید تا با کمال میل سری به وبلاگتون بزنم. منتظر نظرات خوبتون می مانم.
شاد باشید و همواره تندرست که شادی حق همه ماست.

فرزین طلوعی دوشنبه 14 بهمن 1392 ساعت 08:25 http://sarhadshirvan.blogfa.com/

درود استاد
مسابقه20سئوالیه استاد
تغییر نگرش و اندیشه آدمیانی است که سوراخ دعا را گم کرده اند و می پندارند "زیبایی صورت " "زیبایی سیرت" نیز داردو بر این باور می مانند که :تافته جدا بافته اند" سخن از پیروی کورکورانه است کاش تصویر سومی هم می گذاشتید نمایانگر این که "درخت هر چه پربارتر، افتادگی اش بیشتر"
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

درود بر شما استاد ارجمند عرصه موسیقی ، هنر و تاریخ
نگاهتان خیلی زیباست و از هنرمنری چون شما نیز جز این توقع نیست.
به نظر من این همه تغییر اساسی در ظاهر شخص نشان از بی هویتی اوست. آنکه با چادر وارد میشود وآنگونه بیرون میاید، قطعا یا فلسفه حجاب را خوب نفهمیده و یا از سر ریا و ترس ازخانواده چنین انتخاب کرده است. چه ضعیفند آنانی که این همه شکل پذیرند ورنگ عوض میکنند.
البته " ثابت اندیشه بودن " را نمی پذیرم چرا که با روح پویایی انسان منافات دارد اما بی شک" ثابت قدم بودن " یکی از ملزومات آدمیت است. تقلید کورکورانه و توجه به بیش از حد به صورت زیبا و غفلت از سیرت نکو ، آفتی است که به جان جوانان ما افتاده و میبایست از برای آن چاره ای اندیشید.
من نفر چهارم هر دو عکس را اگر همانگونه وارد دانشگاه شوند وهمانگونه بمانند، ترجیح میدهم به نفرات اول دوعکس که فکر میکنند با حجاب هستند ومسلمان!...
بماند که برای همه آنها حقوق شهروندی برابر ومساوی قائلم.
شاد باشید .

شکوه یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 19:13 http://www.shdl.ir

سلام
والا ما که دانشگاه رفتیم 1 وارد شدیم 1 هم خارج شدیم!
هدفمون درس خوندن نه اینکه برم و باورهام عوض بشه

درود.
موفق باشید وهمواره سربلند که این نشان از قوام شخصیتی و اصالت باورهای شما ارجمند دارد.
شاد باشید.

فرزانه یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 18:56 http://neghabetarikh.blogfa

سلام بر شما

این نطریه تکامل که میگن همینه؟ اینکه بد نیست ؟ هست

درود بانو.
من با هیچ یک از چهار گزینه موجود در عکس مخالف نیستم وهیچ کدام رو هم بد نمیدانم. چه بسا هرکدوم از آنها قشر خاصی از جامعه ما رو نمایندگی میکنند ودر جای خود قابل احترام هستند وبایستی از حقوق شهروندی برابر و احترام مساوی برخوردار باشند.
آنچه که مذموم است و نکوهیده ، تاثیر پذیری بیش از حد این آدمها از محیط است که هویتشان را به کلی دگرگون ساخته واز آنان چیز دیگری ساخته است. براستی با این همه شتاب ، اگر فرد چهارم در محیطی به مراتب آزادتر از دانشگاههای ما قرار گیرد، چه بر سرش می آید.
انسان خمیر مایه ای نیست که در هر قالبی قرار گرفت ، شکل همان قالب را بگیرد. منکر تاثیرات محیطی نیستم اما یکی از شاخصه های بزرگی آدمها اینه که : بر محیط تاثیر بگذارند نه این همه تاثیر پذیر باشند.
... میگم چه میشه اگه نفر چهارم عکس بالا با نفر اول عکس پایین (یا بالعکس) ازدواج کنن !... خداییش عروسیشون دیدن داره
نه بانو ؟

maryam یکشنبه 13 بهمن 1392 ساعت 14:43 http://ourmazd.persianblog.ir/

درود
می دونم که شخصیت آدم ها رو می شه از رو لباس پوشیدن شون تشخیص داد .
شاد باشید
در پناه اورمزد

سلام.
تا حدودی حق با شماست.
ممنون از نظرتون.
شاد باشید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.