پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

مهربانی به سبک مردان خدا

عروس جوانی بخاطر دخالتهای بیجای مادر شوهرش،  او را با  ضربات چاقو به قتل رساند.

این خبرداغ صفحۀ حوادث یکی از روزنامه های صبح کشور بود که با تیتری درشت بد جوری جلب توجه میکرد. البته این روزها فراوانی این قسم خبرها درلابلای صفحات بیشمارروزنامه ها ومجلاتی که تمام رسالت مطبوعاتی شان برمبنای جذب مخاطب بیشتردرانعکاس اینگونه اخبارخلاصه میشود، باعث شده تا درگذر زمان حساسیت جامعه نسبت به اینگونه فجایع انسانی کمترشده و به ندرت پیش می آید که موجب تآلمات روحی ویاحتی تعجب مخاطبینش واقع گردد. نکتۀ قابل تامل درمتن خبر، اینکه هم قاتل وهم مقتول هردوازجنس لطیف بوده وبه اقتضای آفرینش میبایست مظهرلطافت و مهربانی باشند نه شقاوتی اینگونه آزاردهنده که تصورش حتی برای خودجامعۀ نسوان  نیزسخت است و دشوار. 

آیابه صرف داشتن اختلاف و احیانا کدورت با دیگران، میتوان مرتکب چنین عمل قبیحی شد؟ اختلاف نظروتضارب آراء درهرجامعه ای اجتناب ناپذیراست، آنچه که اهمیت دارد و می بایست مورد توجه همگان قرارگیرد نحوۀ برخورد با آنهاست که تعیین کنندۀ میزان شخصیت، دانش و مهارتهای فرد درعرصۀ زندگی اجتماعی است. کسی که اقدام به حذف و قتل همنوع خود میکند صرفنظراز جنسیت اش( خواه زن باشد وخواه مرد) بدون تردید نه به نیکی مهارتهای درست زندگی کردن را آموخته و نه ازدانش حل مشکلات  بهره ای جسته است.

بی شک تلاش و اقدام برای حذف  فیزیکی رقیب، ازجمله پرهزینه ترین راه حلهاست که حاصلش تباهی انسان در هر دو جهان فانی و باقیست. براستی چرا این روزها کمتر نشانه هایی ازرافت و مهربانی درجامعۀ ما دیده میشود؟ مگرما امت همان پیامبری نیستیم که فلسفۀ بعثتش به کمال رساندن  مکارم اخلاقی و رسالتش ابلاغ  پیام رحمت و برادری به خلق  خداست، پس دلیل این همه بی رحمی و قساوت قلبی مان در چیست؟

در همین زمینه برای  درک بهترو بیشترموضوع،  اشاره به دو مطلب ذیل را خالی از لطف نمی بینم:

1- خداوند رحمان در آیۀ دوم سورۀ مبارکۀ حجرات خطاب به پیامبر(ص) میفرمایند:

ای اهل ایمان (با رسول با ادب سخن بگویید) وفوق صوت پیغمبرصدا بلند نکنید( به یا محمد و یا احمد براو فریاد نکشید) که اعمال نیکتان دراثربی ادبی محو و باطل شود وشما فهم نکنید (که بی ادبی مبطل اعمال نیک است). بعداز نزول این آیه، شخصی خانۀ پیامبررا دق الباب کرده وآن یگانۀ هستی را با ندایی بلند وحالتی کاملاً بی ادبانه صدا میزند. درمیان تعجب همۀ اصحاب، پیامبر با صدایی به مراتب بلندتر پاسخش گفته به گونه ای که، یکی از یاران حیرت زده می پرسد: یا رسول الله چرا اینگونه پاسخش گفتید؟

و اوکه براستی شمع جمع آفرینش است میفرمایند: من باصدایی بلند ترپاسخ گفتم تامبادا این بندۀ خدابه استناد این آیه مرتکب خطایی شده باشد. یعنی پیامبراکرم (ص)که وجود نازنین شان به معنای واقعی کلمه عصارۀ کرامت وبخشش است، نه تنها اشتباه محرز ومسلم مردم را دستاویزی برای عقوبت آنان نمی بیند، بلکه تا آنجا که ممکن است خود را ملزم دانسته به دیدۀ رافت و مهربانی آنگونه عمل کنند که امتش از سرجهل و نادانی مرتکب گناهی نشوند که پیآمد آن مستوجب عقوبتی اخروی گردند. به عبارت بهتر وظیفه و رسالت پیامبر درمقابل امتش منحصربه محدودۀ زمانی قبل ازارتکاب به گناه نیست، بلکه پس ازآن نیز،خود را دربرابرآنان مسؤل میداند تا جایی که حتی به شیوه های غیرمتعارف و نامتجانس با شخصیت آسمانی اش( بلند کردن صدا ) سعی میکند مانع از لغزش وخطای آنان شود. وای برما که گاها ازسرغفلت و به پیروی از هوای نفس، خصوصی ترین زوایای زندگی دیگران رادرکنکاشی غیرانسانی زیر ذره بین برده و با کشف ومشاهدۀ اولین اشتباه( ولو سهوی) از جانب آنان، ازخوشحالی در پوست خود نگنجیده، بی هیچ واهمه ای از پاسخگویی مان در فردای قیامت اقدام به هتاکی وپرده دری برادران دینی خود نموده ، آنگاه سرمست از بادۀ کبر و غرور در خلوت خاصۀ خویش، این موفقیت بزرگ را به جشن می نشینیم ! ....

2- آورده اند که درمسجد النبی زنی بر پیامبر(ص) وارد شده و با اعتراف به گناه کبیرۀ زنا، از آن بزرگوار میخواهند که حدشان را جاری کنند. رسول خدا با خشم وعتاب فراوان او را ازمسجد بیرون کرده، ازخود می رانند. روز بعد همان زن دیگر بار محضرمبارک نبی خدا رسیده و همان خواسته را مطرح میکنند و باز هم مطرود درگاه پیامبر واقع میشوند. تا اینکه درنهایت پس از چهار بارمراجعه واعتراف به انجام معصیتی به این بزرگی، به مولای متقیان علی(ع) دستور میدهند حد اورا که شامل صدضربه شلاق است جاری کنند. 

به ظاهرهمه چیزآماده است، در بهترین محکمۀ تاریخ که قاضی اش برترین خلق حضرت ختم المرسلین محمد مصطفی(ص) است، مجرم نه یک بار بلکه چهاربار به گناهی اعتراف کرده که از انجامش تمام عرش می لرزد و مهم تر آن که خودش آگاهانه خواستارپرداخت کفارۀ گناهش درهمین دنیا شده است، ضابط اجرای حکم خدا نیز کسی نیست جز شیرخدا علی مرتضی(ع) که پیش ازآن بزرگی وعدالتش برهمه جهانیان ثابت شده و بی شک فخرتمام کائنات است. اماعلیرغم جامع الشرایط بودن همۀ جوانب امر ومهیا بودن تمام ابزارکار، انگار تاریخ آبستن حادثۀ دیگری است تابرعظمت و بزرگی تنها مولود کعبه گواهی و شهادتی دیگر دهد.

اوکه حیدرکرارش خوانند به معنای بسیارحمله کننده دراینجادیگرحرص وولعی برای حمله به خاکریز اجرای یکی دیگراز دستورات خداوند را ندارد، بلکه دراقدامی عجیب که تنها از چون اویی برمی آید به جای صد ضربه شلاق، صد طناب را به یک چوب بسته و یک بارمیزند. علی(ع) که به درستی قرآن ناطقش خوانند، آنگاه که برای اجرای حکم خدا ازرسول خدا اجازتی به این روشنی دارد، معاذ الله برسرخدا و رسولش کلاه شرعی نهاده تا مبادا جسم یکی از بندگان  معصیت کارش آزار بیشتری  ببیند، وحقا که این زیباترین تفسیرعینی از واژۀ مهربانی و مدارا کردن با خلق خداست که تا دنیا دنیاست میبایست چراغی فروزان فرا روی همۀ آنانی باشد که در دنیای پرازخشونت امروزی خود را مجاز ومحق میدانند به محض بروز اولین و حتی کمترین خطا از طرف مقابل، او را به اشد امکان مجازات کرده و بردار مکافات اعمالش بیاویزند. آنگاه  فارغ از هردغدغه ای بر ویرانه های کاخ فرو ریختۀ آبرو و عزت آنان چنان غریوشادی و هلهله سرداده که انگار فلسفۀ وجودیشان جزآزار خلق نیست و فتح الفتوحی کرده اند که میبایست تا ابد درس عبرتی برای دیگران و مایه مباهاتی برای خودشان باشد !...

براستی چراجامعۀ ما علیرغم داشتن چنین الگوهای بی نظیری که بلاشک وجودمبارکشان منبع حقیقت محض است، نتوانسته در زمینۀ نهادینه کردن واژه های ارزشمندی چون گذشت ومهربانی، موفق عمل کرده تا امروزه روزی شاهد این همه کینه وخشونت در فضای کشورعزیزمان نباشیم ؟

مگرنه اینکه از منظرعرفان ایرانی- اسلامی ما:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است    

با دوستان مروت،  با دشمنان مدارا

نظرات 6 + ارسال نظر
علی محمد محمدی پنج‌شنبه 17 بهمن 1392 ساعت 14:24 http://ermes-3.blogsky.com

درود بر دکتر همایون نازنین
مطلب قشنگی بود با خبری بد آغاز شد و با پرداخت و نقدی که فقط از تو بر می آیدو در انتها به بیتی از لسان الغیب ختم گردید

به راستی چرا امروزه اینقدر خشونت در جامعه ی ما موج می زند!؟
جامعه ای که ایرانی / اسلامی ست و هر دو از این صفت بد برحذرمان می دارند !؟

درود بر شاعر خوش سخن وخوش کلام غرب ایران زمین.
نگاهتون زیبا وقشنگ بوده ، نازنین.
در خصوص شروع مطلب هم حق با شماست. شاید بهتر بود کمی متعادل تر باشد. شاید بدینگونه ناخواسته سعی کرده ام مقایسه ای بین جامعه کنونی والگوهای دینی خودمان داشته باشم تا عمق فاجعه بیشتر نمایان گردد.
بهر حال حضور سبزت را مایه افتخار و دلگرمی خود می دانم "برای هاوپشتم"
آدینه خوبی داشته باشید وسلام ما را به اهل بیت گرامیت برسان.

فرزانه چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 13:40 http://neghabetarikh.blogfa

سلام
ببخشید ببخشید..
من باید بیام مفصل جریان این چند روزه اخیر و پاسخ شما رو بگم در اولین فرصت میام ..ببخشید

درود.
خواهش میکنم بانو.
من فقط نگران بودم مبادا ناخواسته اسباب تکدر خاطرتان را فراهم کرده باشم وخود بیخبر.
انشا الله که خیر است .
از دست ما کاری برآمد ، به دیده منت.
موفق باشید وتندرست.

فرزین طلوعی چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 09:44 http://sarhadshirvan.blogfa.com/

بچه اشتر همی ماند به او
تو به پیغمبر چه می مانی بگو
"مهربانی" "همدلی""دوست داشتن" واژه های پرکاربردی هستند که در پیچ و خم روزمرگی زندگی امروز فقط به زبان می آیند.
مهربانی در قفس می نوشد آب
عشق پرپر می زند لای کتاب
هرکه یک شب مهربان شد صبح مرد
عشق هر جا آشیان زد تیر خورد
امروز همه دنبال محکم نگه داشتن کلاه خود به "هر قیمتی"هستیم. حلال و حرام خدا رت در سود و زیان خود می جوییم نه در دین خدا،
وقتی "دنیایی"شدیم کردار ما هم دنیایی می شود در کردار دنیایی هیچ کدام از واژه های انسانی و پیروی از اولیای خدا جایی ندارد.
پیغمبر ما که "رحمة للعالمین "است تا جایی که از سود ما کم نکند از او پیروی داریم.
مولا علی(ع) که اگر صد قسمت کنیمش 99قسمت آن را مهر و رافت تشکیل می دهد
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل.....
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس از سوء القضا حسن القضا
از تو بر من تافت چون داری نهان
می فشانی نور چون مه بی زبان
این اشعار از مولوی است که با وجود این که اهل تسنن است اما به باور اکثر ادیبان با ارزش ترین اشعار را در مدح مولا، ایشان سروده است. و این یعنی شناخت مولا.
اما ما شیعیان برای نشان دادن مولا(ع) ذوالفقارش را علم می کنیم و در میدان هایی که به نام مبارک ایشان مزین است تندیس شمشیر می گذاریم. یعنی خشونت و جنگ
دغدغه هایتان ستودنی است و مشکل امروز جامعه ما
در یک کلام اخلاق در جامعه ما گم شده است.

هزاران درود و هزاران مرحبا بر استاد ارجمندخودم.
حقا که دست پرورده مکتب ناب تشیعی،
حق مطلب را آنقدر جامع و رسا بیان فرموده اید که دیگر چیزی برای گفتن ندارم. فقط بدان که به معنای واقعی کلمه ، امروز بابت بینش ونگاه زیبایتان ، به شیعه بودنم بالیدم و بخاطر داشتن دوست وبرادر عزیزی چون شما مغرور ومسرور گشتم.
مولایمان علی ( ع) یار و یاورتان باد. همین.

فرزانه سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 23:22 http://neghabetarikh.blogfa

سلام بر شما
شبتون خوش و دلتون گرم

این فونت فسفری تند نشد بخونم مطلب رو فردا عینک افتابی میزنم میخونمش
ولی تیتیرش وحشتناک بود انگار اعصاب معصابمون ریخته بهم ....

درود بانو.
شب و روز شما ارجمند هم به خیر ونیکی باد.
نیازی به عینک آفتابی نیست فونت رو عوض کردم .( از تذکر خوبتون هم ممنون ومتشکر) .
تیترش هست : مهربانی به سبک مردان خدا
اگه منظورتون : عروس جوانی با .... می باشد که این بهانه ای است برای پرداختن به رحمانیت دین و اولیاء خدا که می بایست سر لوحه کار همه ما باشد تا دیگر کمتر شاهد این اتفاقات وحشتناک باشیم.
ضمنا مطلب قبلی رو هم نخونده بودین. چوب خط بدهکاریهاتون داره پر میشه بانو
شاید اون مادرشوهر نوشته های عروسشو نخونده که ...

بانوی شرقی سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 19:18 http://shohreshiva3.blogfa.com

سلام ودرود... وس÷اس از حضور خوبتون...
حساسیت جامعه نسبت به اینگونه فجایع انسانی کمترشده مهم ترین اشاره ای هست که جلب توجه میکنه تو نوشته هاتون.. این تکراری شدنها واین حساسیت زداییها ... عاقبت خوبی نداره...هرناهنجاری که عادی شد در نظرها.. واز اهمیتش کاسته شد .. عواقب خوبی در بر نخواهد داشت واما در مورد این موضوع که اتفاق افتاده ..مثل صدها موضوع مشابه که روزانه در جوامع مختلف اتفاق می افته... اولا اصلا وابدا نمیشه قضاوت کرد چون ما در موقعیت وشرایط اونا نبودیم... ونمی دونیم چه بر اونا گذشته وچه چیزی باعث ظهور این حادثه تلخ شده ..ایا جنون انی بوده عصبانی شدید لحظه ای بوده کینه و نفرت بی اندازه بوده تا جایی که فرد اقدام به چنین کاری کنه .. وخلاصه نمیشه به راحتی ... قضاوت کرد

سلام وسپاس از حضور سبزتون بانو.
همانگونه که به نیکی اشارت فرموده بودید متاسفانه فراوانی اینگونه حوادث و رنگ ولعاب بخشیدن مطبوعات به آن برای جذب مخاط بیشتر ، در گذر زمان باعث شده تا در افکار عمومی جامعه، قباحت وزشتی چنین فجایعی از بین برود و به نوعی برای آنان عادی گردد واین جای بسی تاسف است .
اما واقعیت اینه که من این خشونت دلخراش را دستاویزی دانستم برای پرداختن به "رحمانیت و رافت " بی پایان اولیاء خدا ( با ذکر دو مثال ) تا از این رهگذر تلنگری هر چند کوچک زده باشم بر جامعه خشونتگرای کنونی که با شتابی باور نکردنی به سمت وسوی نصیان وفراموشی گذشت ومهربانی در حرکت است . در واقع محوریت بحث من " مهربانی " است نه واکاوی ریشه های چنین قصاوت بی رحمانه ای که خود مثنوی هفتاد من است.
راستی یه سوال :
بدون تعارف من نوشه های شما رو عمیق و زیبا میدانم . جسارتا چرا مدتی است مطلب جدید منتشر نمی فرمایید بانو ؟
به امید خوندن مطالب جدید و قشنگتون
پاینده وسربلند باشید.

شکوه سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 14:51 http://www.shdl.ir

سلام

خب اون عروس لابد روانی بوده!!
هر چی باشه هر کسی تو زندگیش با یه سری ادما مشکل داره اما نباید بکشیمشون که!!
مثلا میشه با بی اعتنایی یواش یواش از زندگیمون بیرونشون کنیم...
این فقط نظر من بود.

درود وسلام بسیار.
ممنون از حضور سبزتون بانو
حق با شماست . داشتن اختلاف ومشکل با دیگران نباید دلیلی برای کشتن آنها باشه . باید هنر مواجهه منطقی با مشکلات را بیاموزیم واز چنین خشونتهای دلخراشی پرهیز کنیم.
لااقل به فرمایش شما یاد بگیریم با بی اعتنایی در گذر زمان چنین آدمهایی رو از زندگیمون بیرون کنیم.
شاد باشید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.