پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

دغذغه های نیمایی


امروز یگانه پسر دلبندم (عکس بالا ) با ذوق و شوقی وصف ناپذیر به سویم آمد و گفت: بابا من آیه الکرسی را از حفظ بلدم بخوانم، اگه بخوانم بهم جایزه میدی؟  گفتم حتماً عزیز بابا و او شروع به خواندن نمود : الهم لا الله .....

به کلمه تاخذو که رسید کلامش را قطع کرد و گفت ببخشید بابا ، بسم الله الرحمن الرحیمش را نگفتم آخه خانم... گفته اگر موقع قرآن خواندن بسم الله ... نگی خدا دوستمون نداره و ما رو میفرسته جهنم 

به گمانم نیازی به توضیح بیشتر نباشد که چقدر بهم ریختم و چگونه دنیا دور سرم چرخید. خیلی جالبه به فرزندانمان میآموزیم که هر کاری را با نام خداوند بخشنده مهربان آغاز کنند که اگر روزی روزگاری (حتی سهواً و نه به عمد) اینگونه نکردند، همان خدای بخشنده مهربان دوستشان نخواهد داشت و به کیفر چنین گناه بزرگی .. آنان را در قعر جهنم خواهد افکند!... این است تمام تفسیر و برداشت ما از رحمانیت خالق هستی که خواسته و ناخواسته آن را در ضمیر ناخودآگاه فرزندان معصوم خویش تزریق و نهادینه میکنیم. دردناکتر اینکه توقع داریم با چنین آموزش غلط و به غایت مخربی، دلبندان بیگناهمان با چنین خدای جبار و قهاری رابطه برقرارکنند و به عنوان بندگانی شایسته، همواره درسختی ها و ناملایمات زندگی به او متوسل و متوکل شوند.

خدایی که نتواند نگفتن کلمه بسم الله .... را از زبان کودکی معصوم آنهم درحین تلاوت قرآنش بپذیرد و ببخشد، چگونه مییخواهد قلم عفو بر معاصی ریز و درشت طاغیان سرکشی چون خود ما بکشد که تمام کائنات شرمسار زشتی گناهانمان است و عرش اعلا از شنیدن آنها به لرزه می افتد ؟

یاد مناظره سلطان العارفین بایزید بسطامی با خداوند افتادم که بی هیچ توضیح بیشتری آن را تقدیم شما خوبان میکنم که خود گویای همه چیز است :


در کنار دجله سلطان بایزید                 بود تنها فارغ از خیل مرید

ناگه آوازی زعرش کبریا                      خورد برگوشش که ای مرد ریا

آنچه داری در میان کهنه دلق               میل آن داری که بنمایم به خلق؟

تا خلائق قصد آزارت کنند                    سنگباران بر سر دارت کنند؟

گفت یارب، میل آن داری توهم             شمه ای از رحمتت سازم رقم؟

تا که خلقانت پرستش کم کنند            ازنماز و روزه وحج، رم کنند ؟

این ندا آمد زعرش ذوالمنن                  نی زما ونی ز تو ، رو دَم مزن !...  

 

از بین کامنتهای دریافتی درخصوص این پست، کامنت استادارجمندم جناب آقای فرزین طلوعی خیلی دلنشین است که عین همان را تقدیم شما عزیزان می نمایم .(خدایشان محفوظ بدارد وعزت بخشد که قلمشان هم زیباست وهم گویا) :


وقتی از منظر نگاه انسانی خدا را بنگریم. و برایش با صفات انسانی به ترازوی اعمال نگاه کنیم بهتر از این نخواهد بود. خدای بهشت و جهنم، خدایی است که برابر سود و زیان ما قضاوت می کند. 
ما نبودیم و تقاضامان نبود 
لطف تو نا گفته ما می شنود 
این لطف خدا"عارفانه" است و در شان خداوندی 
اما ین ابیات را بنگرید: 
بد می کنی و نیک طمع می داری 
هم بد باشد سزای بد کرداری 
گرچه خداوند رحیم است و حکیم 
گندم ندهد بار چو جو می کاری 
و این نگاه "فقیهانه" است به خداوند که بهشت و جهنم در پی دارد و اگر عادت به نامش نکنیم جهنمی می شویم.و ظاهر امور مهم می شود تا باطن. 
همه اسما الهی، دال بر مهربانی و شفقت و بنده نوازی دارد. خداوندی با این همه زیبایی و زیبا پروری محال است بر بنده گانش "اخم " کند تا چه رسد به جهنم و بهشت. 
بهشت همان پاداش نزدیکی به خداوند و جهنم سزای دوری از اوست. 
اگر امورات ما با صفات مهربانی و شفقت بر بندگان باشد بندگی اش را به جا آورده ایم. 
عبادت بجز خدمت خلق نیست 
به تسبیح و سجاده و دلق نیست. 
عارفان به واسطه بی ریایی ، مهربانی و سادگی و ترحم بر بندگاه جاودانه اند. نه انجام تکالیف عادتی. 
به کودکان بیاموزیم خداوند. هرروز بیشتر از روز قبل به واسطه پیشرفت علم و دانش شناخته می شود و در کلمه و یا جملاتی مثل :"بسم ا... الرحمن الرحیم" خلاصه نمی شود 
بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری 
هر روز مرا تازه خدایی دگر آید. 

نظرات 12 + ارسال نظر
دریا پنج‌شنبه 1 اسفند 1392 ساعت 08:40

سلام
خوبید امروز؟روبراهید؟

سلام دریای عزیز
ممنون که آمدی و قابل دانستی.
خدای را شکر که هنوز نفسی فرو می رود ( اما تو بدان که ممد حیات نیست).
آمدن دوباره ات خیلی خوشحالم کرد.
شاد باشید.

دریا پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 12:38

سلام
خیلی خوشحال شدم کامنتهای مهربانانه تون رو خوندم!
ممنونم که وقت گذاشتید آقای محمدی عزیز !
منتظر پست های جدیدتون هستم
بنویسید مهربان

سلام بانو.
خواهش میکنم.
همین الان پست جدید مرا میتوانید بخوانید. با آن بیگانه نیستید.

بانو شرقی چهارشنبه 23 بهمن 1392 ساعت 08:27 http://shohreshiva3.blogfa.com

درود
وقتی نمک آشی را زیاد می کنند آش شور میشه وغیر قابل خوردن .. وقتی نمک دین ومذهب وخدا دوستی وخدا شناسی زیاد میشه نتیجه اش ضدیت و دوری وتمرد و دل زدگی میشه
چیزی که این روزها به شدت داره تو نسل مخصوصا جوان جاری میشه

درود.
کاملا حق با شماست.
نتیجه افراط و تفریط در هر زمینه ای، عقب ماندگی است.
بی شک خدای من وشما بسی مهربان تر وبخشنده تر از این حرفهاست .

علی محمد محمدی سه‌شنبه 22 بهمن 1392 ساعت 21:09 http://ermes-3.blogsky.com

خدا حفظش کند نیمای عزیز و دوست داشتنی مان !

درود .
ممنون لطفا شما
نیما دست بوس شماست.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 بهمن 1392 ساعت 21:08

دید موسی یک شبانی را براه
کو همی‌گفت ای گزیننده اله

تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم کنم شانه سرت

جامه‌ات شویم شپش هایت کشم
شیر پیشت آورم ای محتشم

دستکت بوسم بمالم پایکت
وقت خواب آید بروبم جایکت

ای فدای تو همه بزهای من
ای بیادت هی هی و هی های من

این نمط بیهوده می‌گفت آن شبان
گفت موسی با کی است این ای فلان

گفت با آنکس که ما را آفرید
این زمین و چرخ ازو آمد پدید

گفت موسی های بس مدبر شدی
خود مسلمان ناشده کافر شدی

این چه ژاژست این چه کفرست و فشار
پنبه‌ای اندر دهان خود فشار

گند کفر تو جهان را گنده کرد
کفر تو دیبای دین را ژنده کرد

چارق و پاتابه لایق مر تراست
آفتابی را چنین ها کی رواست

گر نبندی زین سخن تو حلق را
آتشی آید بسوزد خلق را

آتشی گر نامدست این دود چیست
جان سیه گشته روان مردود چیست

گر همی‌دانی که یزدان داورست
ژاژ و گستاخی ترا چون باورست

دوستی بی‌خرد خود دشمنیست
حق تعالی زین چنین خدمت غنیست

با کی می‌گویی تو این با عم و خال
جسم و حاجت در صفات ذوالجلال

شیر او نوشد که در نشو و نماست
چارق او پوشد که او محتاج پاست

ور برای بنده‌شست این گفت تو
آنک حق گفت او منست و من خود او

آنک گفت انی مرضت لم تعد
من شدم رنجور او تنها نشد

آنک بی یسمع و بی یبصر شده‌ست
در حق آن بنده این هم بیهده‌ست

بی ادب گفتن سخن با خاص حق
دل بمیراند سیه دارد ورق

گر تو مردی را بخوانی فاطمه
گرچه یک جنس‌اند مرد و زن همه

قصد خون تو کند تا ممکنست
گرچه خوش‌خو و حلیم و ساکنست

فاطمه مدحست در حق زنان
مرد را گویی بود زخم سنان

دست و پا در حق ما استایش است
در حق پاکی حق آلایش است

لم یلد لم یولد او را لایق است
والد و مولود را او خالق است

هرچه جسم آمد ولادت وصف اوست
هرچه مولودست او زین سوی جوست

زانک از کون و فساد است و مهین
حادثست و محدثی خواهد یقین

گفت ای موسی دهانم دوختی
وز پشیمانی تو جانم سوختی

جامه را بدرید و آهی کرد تفت
سر نهاد اندر بیابانی و رفت

درود.
شعرتان زیبا بود. همین
موفق باشید.

میتینگ انلاین سه‌شنبه 22 بهمن 1392 ساعت 08:41 http://meetingonline0.blogfa.com/

راستی مدتی به شدت به دنبال اشعار و نوشته های بایزید بسطامی بودم. لیکن به هیچ وجه چیزی جز دیوار نوشته های بقعه اش در بسطام ندیدم.
آیا شما کتابی دارید که به عاریه بگیرم؟

سلام.
با کمال پوزش وشرمندگی خیر.
اما شاید بتوانم از طریق دایی ام که در تبریز هستند تهیه کنم.
اگر موفق شدم به روی چشم خبر میدهم.
شاد باشید.

میتینگ انلاین سه‌شنبه 22 بهمن 1392 ساعت 08:37 http://meetingonline0.blogfa.com/

به یاد دوران دبستان افتادم که به زور بچه های دوم دبستان را هم راهی نماز خواندن در سالن می کردند. همه جا را موکت پهن می کردند و به نماز خواندن می نشاندند. و مربی قرآن می گفت اگر کسی کلمه ای را در قرآن اشتباه بخواند اشکالی ندارد. اما اگر در نماز و دعا اشتباه کنید مثل آن است که به خدا فحش داده اید. هنوز صورت اخمالو و کج و کوله و مغرورش را به خاطر دارم که در صورت اشتباه خواندن کلمات می گفت داری به خدا فحش می دهی.
به شدت به این گفته متعقدم که دین افیون توده هاست.

سلام.
حق باشماست دوست عزیز.
زندگی ما پر است از اینگونه آموزه های غلط ومخرب که بر دوش کودکان معصوممان سنگینی می کند.
اگر به جمله آخرت کلمه " حکومت " رو اضافه کنی کاملاً موافقم.
شاد باشید ودر پناه یزدان.

دریا دوشنبه 21 بهمن 1392 ساعت 15:03

سلام و درود به شما و نیمای عزیز!
راستش رو بخواید با خوندن حرفهاتون یاد دوران شیرین مدرسه افتادم و اون ترس و اضطراب هایی که معلم های عزیز تو دلمون میکاشتند و باعث میشدند خواب راحت هم نداشته باشیم.
خوده من تا مدت ها شب ها موقع خواب مقنعه(روسری نه)مقنعه ام رو از سرم برنمیداشتم چون معلممون میگفت :تو روز قیامت آدم را به موهایی که از روسری بیرون باشه آویزرون میکنند.
بعد از مدتی متوجه ریزش مو و ..... شدم و به اصرار خوانواده کمی بهتر شدم .
فکر میکردم اوضاع بهتر شده اما واقعا فرقی نکرده و این ماییم که باید درستش کنیم.راستش فهماندن عظمت خدا و متقابلا مهربانیش برای بچه ها خیلی سخته اما میشه!خودم خیلی سعی میکنم اینو تو کارم رعایت کنم و بچه هایی که باهاشون کار میکنم رو کمی از اون باورها دور کنم اما سخته ...........!!!
راستی،بحث های شیرینی رو مطرح میکنید.
هر روز میخوانمتان.
موفق باشید.

درود بر دریای عزیز
از لطف ومحبت شما ارجمند بینهایت ممنون ومتشکر.
متاسفانه در جامعه ما این قسم آموزه های غلط کم نیستند که هیچ کس هم به فکر چاره ای از برای آنها نیست. بد جوری در روزمرگی های زندگی سراسر ماشینی امروز گرفتار آمده ایم و فرصتی برای پرداختن به چنین مقوله هایی برایمان باقی نمانده.
خداوند را اگر صد قسم بدانیم نود و نه قسم آن رحمانیت است ومهربانی ، گذشت وبخشش در حالی که این همه به غلط او را جبار وقهار در ذهن ما تصویر کرده اند.
بازم ازینکه وقت میگذارید ونوشته های حقیر را مطالعه میکنید سپاس وتشکر.
شاد باشید وهموار سربلند.

فرزین طلوعی دوشنبه 21 بهمن 1392 ساعت 08:04 http://sarhadshirvan.blogfa.com/

درود استاد
وقتی از منظر نگاه انسانی خدا را بنگریم. و برایش با صفات انسانی به ترازوی اعمال نگاه کنیم بهتر از این نخواهد بود. خدای بهشت و جهنم، خدایی است که برابر سود و زیان ما قضاوت می کند.
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو نا گفته ما می شنود
این لطف خدا"عارفانه" است و در شان خداوندی
اما ین ابیات را بنگرید:
بد می کنی و نیک طمع می داری
هم بد باشد سزای بد کرداری
گرچه خداوند رحیم است و حکیم
گندم ندهد بار چو جو می کاری
و این نگاه "فقیهانه" است به خداوند که بهشت و جهنم در پی دارد و اگر عادت به نامش نکنیم جهنمی می شویم.و ظاهر امور مهم می شود تا باطن.
همه اسما الهی، دال بر مهربانی و شفقت و بنده نوازی دارد. خداوندی با این همه زیبایی و زیبا پروری محال است بر بنده گانش "اخم " کند تا چه رسد به جهنم و بهشت.
بهشت همان پاداش نزدیکی به خداوند و جهنم سزای دوری از اوست.
اگر امورات ما با صفات مهربانی و شفقت بر بندگان باشد بندگی اش را به جا آورده ایم.
عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست.
عارفان به واسطه بی ریایی ، مهربانی و سادگی و ترحم بر بندگاه جاودانه اند. نه انجام تکالیف عادتی.
به کودکان بیاموزیم خداوند. هرروز بیشتر از روز قبل به واسطه پیشرفت علم و دانش شناخته می شود و در کلمه و یا جملاتی مثل :"بسم ا... الرحمن الرحیم" خلاصه نمی شود
بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری
هر روز مرا تازه خدایی دگر آید.
خداوند نیمای عزیزتان را موفق دارد و برایتان محفوظش نماید. روی مبارکشان را از طرف حقیر ببوسید.

درود استاد ارجمند.
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده، که مشتاق لقاییم.
آنقدر زیبا وجامع گفته بودی که چیزی برای افزودن به آن ندارم، بزرگوار.
با اجازه خود شما عین کامنت را در پایان پستم آوردم ، حیفم آمد بقیه دوستان از خواندن آن محروم بمانند.
نیمای من و صد البته پدرش دست بوس شماهستیم وخداوند وجود پر برکت شما عزیز را برای خانواده محترمتان محفوظ بدارد.
در پناه یزدان

رسول شهبازی یکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت 22:01

سلام وب سایت ایوان کلهر افتتاح شد.ممنون میشم سربزنید. www.eyvan-kalhor.ir

درود همزبان همشهری
حتما با افتخار
شاد باشید.

ماهان محمدی یکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت 21:41 http://roze-zemestani.blogfa.com

«به کسی گفتند امامزاده یعقوب را در کوه، پلنگ خورد! آنکه می دانست تصحیح کرد که اولاً: امامزاده نبود و پیغمبر بود، ثانیاً: یعقوب نبود و یونس بود، ثالثاً: کوه نبود و دریا بود، رابعاً: پلنگ نبود و نهنگ بود و خامساً: او را نخورد و در شکمش نگه داشته و به ساحل رساند.»

سلام ماهان عزیز
بد دیدن وکج اندیشی سالهاست که همچون آفتی به جان این ملت افتاده.
اما مزاح جالبی بود .
زنده باشی وهمواره موفق خصوصا در مسابقات کشتی افتخار آفرینی کنی.

maryam یکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت 16:04 http://ourmazd.persianblog.ir/

درود
دغدغه های نیمایی چندان هم نیمایی نیست به گمانم دغدغه خیلی های دیگه هم هست و کسانی که در واقع خدا را نمی شناسند و صفات ناپسندی به وی می بندند و فکر می کنند به نوعی از او تعریف می کنند . کسانی که به جبر ترس می خواهند ملت را خداپرست و مومن بار بیاورند . ( چه خیال کودکانه ای ) . خدایی که تصویر می کنند موجود سادیسمی است که منتظر کوچکترین غفلت از بندگانش است تا به سختی هر چه ممکن او را به سزای عمل اش برساند . قهار و جبار و ... است .
اما به راستی این آموزه های به ظاهر دینی را کنار بگذاریم و ببینیم خدایی که در زندگی مان به واقع با وی برخورد کرده ایم چگونه خدایی است ؟ من می گویم و اگر غیر از این هست مرا روشن کنید
خدا بسیار مهربان و دلسوز است او خواهان رستگاری شادی و آرامش و خوشبختی نمی گویم بندگانش بلکه می گویم آفریدگانش هست . او این همه جهان را بنیان نهاده که راه درست زندگی را در آن بیاموزیم راه شادی و شادکامی راه خوشبختی و سعادت که دور از شادی و سعادت همه ی آفریدگان نیست .
این خدا وقتی بلغزی دلگیر می شود چون از راه درست منحرف شدی و شاید زمان بیشتری ببرد تا راه درست را بیابی چون همین گمراهی تو را اسیر غم و اندوه می سازد و این خدا نمی خواهد تو را غمگین ببیند او می خواهد تو خود راه سعادت و شادکامی را بیابی و در این راه هر آن گونه که فکر کنی تو را یاری می رساند . و شادی تو بیش از همه او را شاد می کند و هر آموزه ای که کسب کنی او را سرشار از سرور می سازد . قطعا خدا از انسان نا امید نشده و نمی شود . شاید زمان ببرد اما همه به سوی او خواهیم شتافت دیر یا زود خدای خویش را در آغوش خواهیم گرفت و از نور الهی اش سرشار خواهیم شد . عشقی چنین آتشین لذت بخش گرم و پر نور را هرگز تصور هم نتوانیم کرد .
این ایمان من است
شاد باشید و اهورایی
در پناهش

درود وهزاران سلام.
کاملا وصددرصد حق با شماست.
خداوند رحمان است و رحیم. کریم است وبخشنده و خطاپوش است وخطا بخش، ستارالعیوب است ودهنده بی منت، او نور مطلق است وخالق همه هستی.
وچه زیبا گفته بودی : او منتظر غفلت ولغزش ما نیست تا به اشد ممکن مجازاتمان کند که در اینصورت دیگر خدا نیست.
ایمانت سرشار از نور وعشق الهی بادو در پناه عنایات خاصه اش پیروز وهمیشه تندرست باشید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.