پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

ماهی قرمز کوچک تنگ بلور

دیروز یکی از دوستانم را غمگین و ناراحت دیدم. علتش را جویا شدم، اینگونه پاسخ داد:

دو روز است درهجوم دلمشغولیهای فراوان و پایان ناپذیر زندگی فراموش کرده ام سری به ماهی قرمز کوچک تنگ بلورم بزنم تاحسب وظیفه و فراتر از آن عشق و علاقه ام ، آب تنگ را عوض کرده و غذایش دهم . دلم برایش میسوزد که مجبور است چون منِ گرفتار و فراموشکاری را تحمل کند.

بی اختیار یاد همسایه ام افتادم همانکه اگر کمربند چرمی پهنش، سنگینی بار شکم گنده اش را تحمل نکند بی شک تعادلش بهم خورده و بر زمین خواهد افتاد. کلا آدم جالبی است ، تو تمام فصول سال با عینک آفتابیش که به وضوح نمادی ازتازه به دوران رسیدن و فخر فروختن طبق طبقش به خلق الله است، از فرسنگها راه دور جلب توجه میکند و آدمی را به فکر فرو می برد. شاید باور نکنید اما درست مثل زنانی که بعد از کلی انتظار ( وصدالبته دعوا !..) توانسته اند آقاهاشون رو برای خرید چند عدد النگوی ناقابل( به جهت عقب نماندن از چشم و همچشمی با زنان در و همسایه) راضی کنند، آنگاه برای نشان دادن آنها به دیگران همچون مرغی سرکنده، مدام به هنگام صحبت کردن با دیگران دست و پا میزنند و مچشان را با ظرافتی خاص در هوا حرکت داده تا صدای خش خش برخورد النگوهایشان گوش بدخواهان را کر و برق آنها چشمان حسودان را کور نماید، سویچ ماشین شاسی بلند اسپورتش را، درست مقابل چشمان مخاطبینش در دستان فربه و گوشتالودش بالا و پایین می اندازد تا همه ببینند و بدانند (و چه بسا بسوزند) که او چه ها که ندارد !...

یکبار از زبان خودش شنیدم که میگفت: من عادت دارم بعد از خوردن غذاهای چرب و لذیذ با کلی مخلفات گوناگون ، اینگونه دعا کنم : خدایا، ما که سیر شدیم خودت پدر هرچی گرسنه است رو در بیارالبته ازحق نگذریم همین آقای متمولِ شکم گنده که بواسطه پول زیادش توانسته اعتبار و آبروی زیادی در محله و بلکه جامعه برای خودش دست و پا کند، هرسال با فرا رسیدن ماه محرم چنان سور و ساتی براه می اندازد که بیا و ببین. جالب تراز سور و سات پُر و پیمانه اش، لیست مدعُوین ضیافت شبانه اش هستند که با دقتی خاص گزینش شده تا بی آنکه خود بدانند با نشستن بر سر سفره رنگینش، در آب نمک خوابانده شوند برای روز مبادا و گذراندن خرش از پلهایی که درآینده در راهروی ادارات مختلف همچون مانعی بر سر راهش قرار دارند و میبایست  بی اطلاع و دخالت مزاحمی !... بنام موانع قانونی از آنها بگذرد. از مسافرتهای معنوی !.. دست کم سالی یک بارش به اتفاق حاجیه خانم برای زیارت خانه کعبه و انجام فریضه واجب حج که باعث میشود تا مدتها سر در خانه اش و بلکه از ابتدا تا انتهای کوچه با پلاکاردهای خوش آمدگویی و بیلبردهای مقبولباش آذین بسته شود سخنی نمیگویم،  مبادا متهم شوم به حسادت و یا خدایی ناکرده عناد و دشمنی با فرایض دینی.

خدایا دلیل این همه تفاوت بندگانت در چیست؟ اگر کمی( فقط کمی) از مهربانی اون دوست من میگرفتی و به چنین انسان نمای شکم باره پرفریبی می بخشیدی، بی شک نه اون دوست عزیز من آنگونه بخاطر ماهی قرمز کوچکش غمگین میشد و نه این متمول پولدار تازه به دوران رسیده اینگونه نسبت به همسایگان یتیم و ژنده پوش خویش بی تفاوت میگشت و با داشته های مادیش بر عالم و آدم فخر میفروخت !...


چرا اینکار را نمیکنی، خدایا ؟ 


واقعا چرا ؟

نظرات 10 + ارسال نظر
فرزانه یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 22:19 http://neghabetarikh.blogfa

سلام بر شما
گاهی باید بپذیریم اینها عادی شده به قول دوست عزیزم زبان فارسی باید این نسل ایرانیها را کلا از بین برد و یه نسل جدید درست کرد....
درد تلخی بود

سلام بانو.
ممنون از لطف همیشگی شما.
حق با شماست باید طرحی نو در انداخت ....
تلخ گفتی ؟ !...
در پناه یزدان شاد باشید.

اقای صورتی یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 14:11 http://giahkhar1.blogfa.com

دروود
اقا ما عااشق این پست های خاله زنکی هستیم

سلام.
وما عاشق رنگ صورتی !...
به دنیای ما خوش آمدید آقا یا خانم صورتی.
شاد باشید.

شکوه یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 00:58 http://www.shdl.ir

سلام

خوشحال شدم که وقتی در سفر بودم به من سر میزنید
قالب نو مبارک خیلی زیباست

تمام اینکه خدا مال دنیا رو به یکی کم داده و دیگری زیاد فقط و فقط برای امتحانه وگر وقتی که چشم واقع بین ما بعد از زندگی دنیا باز بشه میبینم که دنیا و هرچی در اون بوده سرابی بیشتر نبوده ...
حالا وای به حال کسی که بخواد با این سراب به دیگران فخر فروشی هم کنه...
این سراب از بین میره ولی اون عمل فخر فروشی که دل بنده های خدا رو زخمی کرده باقی خواهند ماند...

من خودم همیشه سعی میکنم از مال دنیا فقط اندازه ی نیازم بردارم ...

درود بانوی گرامی.
انشاءالله که مسافرت خوش گذشته وکلی تجربیات خوب کسب کرده اید.
هزاران مرحبا بر بانوی مومن وبا ایمانی چون شما که برای دل بنده های خدا حاضر نیست حتی بیشتر از نیازش از مال دنیا بردارد.
خداوند عزت دنیا و سعادت ورستگاری آخرت نصیبتان نماید.
شاد باشید.

ماهان محمدی شنبه 26 بهمن 1392 ساعت 21:30 http://roze-zemestani.blogfa.com

آرامم!
دارم به‌ خیال تو راه می‌روم
به‌ حال تو قدم می‌زنم

آرامم!…
دارم برای تو چای می‌ریزم
کم رنگ و
استکان باریک
پر رنگ و
شکسته قلم

آرامم!
دارم برای تو خواب می‌بینم
خوابی خوب
خوابی خوش
خوابی پر از چشم‌هایِ قشنگِ تو!
صدای “جانم” گفتن تو و
برای تو “مردن”،من!

آرامم،
به‌ خوابی پر از خیلی دوستت دارم!
پر از کجا بودی
پر از سلام،دلم برای تو تنگ شده است
دارم برای تو خواب می‌بینم


آرامم!
کنارِ تو حرف می‌زنم
چای می‌ریزم
تنت را بو می‌کنم و
دستت را می‌گیرم و به‌سمت پاییز قدم می‌زنم و
دل، به‌ دریا می‌زنم

و به تو سلام می‌کنم
سلام علاقه‌ی خوبم
علاقه‌ جان من
من به خیال تو
آرامم.

می‌دانی؛
من سال‌هاست به دوست داشتن تو آرامم.

***************

دوستت دارم عمو همایون ...

درود بر پهلوان ایل کلهر
ممنون ماهان عزیز. شعرت خیلی خیلی زیبا بود و واقعاً لذت بردم.
تو نیز برای من عزیز بوده وهستی مخصوصا اگر با مدال طلای مسابقات آسیایی خوشحالم کنی .
شاد باشید.

دریا شنبه 26 بهمن 1392 ساعت 11:38

سلام دوباره خدمت شما!
خواستم بدونید که:
دریای سرخ حاصل تخیل دریانوردان بوده و اصلا رنگش سرخ نیست !ویکیپدیا را بخوانید
البته میدونم که میدونید !!
استقلال با افتخارترین تیم ایرانه!!راستی من دیگه از سنم گذشته دعوا سر قرمز و آبی !شما که جووونید من 30 سال و یک ماه و سیزده روزمه!پیر شدم دیگه !!!!!!!!!!

درود بانو.
یادمه آخرین بار ( حدوداً دوهفته پیش ) به پدر بزرگم که الان حدود 104 سالشه، گفتم بابا بزرگ دیگه پیر شدی، این جوابو بهم داد:
پیر، جد و آبادته
اونوقت شما با سی سال و یک ماه وسیزده روز احساس پیری میکنید!...
با این حساب من که 44 سال و دو ماه و... روزمه ، حتما فسیل شدم وخودم خبر ندارم.
جوونم جونهای قدیم بخدا
موفق باشید.

maryam جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 12:52 http://ourmazd.persianblog.ir

درود و صد درود بر شما آقا همایون گل
خوب جهان با تفاوت هاشه که می تونه خالق خوبی و بدی یا زشتی و زیبایی باشه . به نظرم خداوند در چنین اموری دخالت نمی کنه اون این جهان شگفت رو آفریده و نظمی برای اون در نظر گرفته که خود این نظم بر اساس عملکرد موجودات ـ اون ها رو به پاداش یا مجازات می رسونه البته نه پاداش و مجازاتی که به نام بهشت و جهنم به خوردمون دادند . زندگی برای همه ما یک فرصته تا ذات مون رو در اون به نمایش بزاریم تا درس های لازم رو برای کسب معرفت و رشد انسانی و الهی را بیاموزیم و بیاموزانیم .
عدالت خداوند در همه چی و همه جا جاریه منتها صبری به اندازه تاریخ و علمی به اندازه ی حلاج می خواد تا پی ببریم که هیچ چیز پایدار نمی مونه و جهان و انسان در حال تغییر هستند و هیچ جیز در این جهان از بین نمی رود . همه مون باید از موقعیت های زندگی هامون چه خوب و مرفه باشه و چه بد و دشوار درس بگیریم رشد کنیم و به تعالی برسیم قطعا همه مون همه ی این جور زندگی ها رو تجربه کرده و خواهیم کرد و این ها مهم نیست . مهم درسیه که از این زندگی ها به دست میاد و زیان کار ترین ها همان ها هستند که این ها را باور کرده به آن دل بسته اند و به واسطه این فرصت ها که جهان در اختیارشان گذاشته خود را برتر از دیگران می بینن و آن قدر به خود مغرور می شوند که هدف از آن را نمی فهمند .
شاد باشید که سعات و خوشبختی تنها در سایه شادکامی به دست می آید نه چیز دیگر
در پناه اورمزد

سلام مریم عزیز.
خوشا به سعادتت که فلسه زندگی وجایگاه ونقشت را در این جهان هستی به خوبی درک کرده ای وبی شک آرامش" این برترین نعمت الهی برای بندگانش " وچهره همیشه خندانت حاصل همین نوع نگاه ودرک درستت از خلقت است.
ما را هم دعا کن بانو.
موفق باشید.

faryad جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 12:04 http://beatit.blogfa.com

چقدر چشمان من تنهاست اینجا بین آدمها
امید زندگـی رویـاسـت اینجا بین آدمها
سکوتی محـض و تنهایی شده رویای دیرینه
همیشه تا هنوز غوغاست اینجا بین آدمها
صداقـت،عشــق، پاکی،مـهر هـم آبی اسـت
ولی آبـی رهـی رسواست اینجا بین آدمها
به دستـان همیشـه ناامیـد من نگاهی کن
امیدتنهااسیربازی شبهاست اینجابین آدمها
صــــدای هــق هــقـی از دور می آیــد
بساط بی خیالی بازهم برپاست اینجابین آدمها
دل تنهای من اینجا صداقت جستجو می کرد
ولی،گویی دروغ زیباست اینجا بین آدمها
صدای گـریه ی من را کسی تا حال نشنیده
و این از وحشت فرداست اینجا بین آدمها
و بـر ایـن بــاورم تنهــا و بـی همدم
تمام قلبهـا صحراسـت اینجـا بین آدمها
پرم از التهاب و غم وفکری که مرا آزرد
چگونه جای من اینجاست؟اینجا بین آدمها

سلام بر عموی نازنین من
خوبی عمو جان؟ ببخش یه مدت سعادت نداشتیم سر بزنیم
به دوست عزیزتان بگویید عیبی ندارد! ماهی دلخور نمیشود
چون حافظه اش بیشتر از 3 ثانیه یاری نمیکند! خوش به حالش که بعد 3 ثانیه تمام کینه ها و رنجها و غمها را فراموش میکند و گرچه دلش قرمز و خون است اما دم نمیزند!
از این دوستان متمول و دوست داشتنی در این جامعه فراوان یافت میشود.عمو جان گفتی محرم حال و هوایش عوض میشود؟! یاد این بیت افتادم :

ان کس که به کفر و معصیت اگاه است
در خوردن مال مردمان بی باک است
از قول منش بگویید
یک شب بیا هیات ما بزن سینه تمامش پاک است!

اهنگ و صدای چرخیدن سویچ ماشینش برای او خوشترین اوازهاست!چه بسا خانه ایی جلوتر صدایی جز غم و ماتم دل و روح را جلا ندهد,ولو این که تمام عالم شب گرسنه سر بر بالین گذراند و محتاج یک چرخ (!) از ماشین کذاییش باشند
عمو جان رسم بر همین منوال است و اگر غیر از این بود جای تعجب داشت :

این فلک را بنگر خاک سر ما ریزد
تاج گل بر سر بی موی خدا داده تو!

فقر ما از سر ما یک دو وجب بالاتر
پول تو تا سر زانوی خدا داده تو

من ندانم از کجا امده و جمع شده
پول سر ریز ز پاروی خدا داده تو

عمو جانم عادت کرده اییم امید وار باشیم به فردایی که هرگز نخواهد امد و کسی هم ندیده است! وضع بر همین منوال و است امیدی به بهبودیش نیست
پول از زانوی دوستان تا گردنشان و شاید هم دهنشان میرسد و اما اب از اب تکان نمیخورد و این مردم تقاص اشتهای سیری ناپذیر همین رندان را پس میدهند!
گریزی نیست...!

سلام ودرود بر فریاد عزیز
به گمانم پیام مطلبمو به نیکی دریافت کرده ای عمو جان.
مرحبا وهزاران درود بر روح پاک وقلب مهربونت.
ای کاش آدمها هم مثل ماهی های قرمز کوچک بدیها رو زود فراموش میکردن واین همه قلبشون رو با کینه ودشمنی تیره نمیساختن!
هر دوتا شعرت زیبا بودند ولذت بردم.
در خصوص نامرادیهای روزگار و نامردمی های مردمان نامردش هم کاملاً حق با شماست. اما امیدت به فردایی بهتر را هرگز از دست نده عزیزم. امید که نباشد یعنی پرچم سفید تسلیم بالا رفته است واین با روح مبارزه جوی انسان در منافات است.
شاد باشید.

علی محمد محمدی جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 10:38 http://ermes-3.blogsky.com

سلاخی می گریست
به قناری کوچکی
دل باخته بود !

"احمد شاملو"

عشق و دوستی ، حنس و ماهیت نمیشناسد
عشق در ذات ماست
در بعضی نمود پیدا میکند و در برخی زیر پای تنفّر لِه میشود

عاشقی جُرم قشنگی ست به انکار مکوش !

درود بر استاد سخن سرای خودم.
ممنون که بازم به ما افتخار دادید.
بیچاره به آن سلاخ که مجبور است عشقش را در پای شغلش قربانی کند!...
وبراستی که هیچ جرمی به قشنگی عاشقی نیست.
در پناه یزدان شاد باشید

darya پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 16:12

vaghean?pas mesle inke dostimon be payan mirese chon man abiam!aslan mage darya ghermez mishe?!masael o moshkelat o mishe ba goftego hal kard!ghatl cher?(:

درود.
من قبلا شش بار به شما عرض کردم ، شش بار دگر هم عرض خواهم کرد، شش نفر قبلی که شش تذکر مرا نادیده گرفتند با شش گلوله سرخ مجبور شدند دارفانی را وداع گویند!..
آخه استقلال هم شد تیم؟
ضمنا یادتون نره که بهترین " دریای " جهان دریای سرخه ،
شیش تایی ها

دریا پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 13:46

سلام!
واقعا شگفت زده شدم.
دوستتون رو نمیشناسم اما لابد ماهی قرمزش رو خیلی دوست داشته!

طبیعت و سرشت آدمها متفاوته .
آدمها با چیزهای متفاوتی شاد میشن،بعضی هاشون با خرید النگو،بعضی به قول شما با حج رفتن،بعضی هم مثل دوستتون با غذا دادن به ماهی بی پناه و تنهاش!!
دست مریزاد آقای محمدی.........
عالی بود

راستی شما که با رنگ آبی و گل آبی مشکلی ندارید؟؟

سلام.
ممنون از لطف شما
اما من دوستم رو خوب می شناسم: دلش به وسعت تمام دریاهاست.
ضمناً اگر میدونستی من یه پرسپولیسی قرمز و دو آتشه هستم هرگز جرات نمیکردی برام گل آبی بفرستی
نفر قبلی که این کارو کرده بود، کشتم.
دیگه خوددانی.
شاد باشید بانو...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.