پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

شمشیری به ظرافت ظریف

غفران و رحمت واسعۀ الهی نثار قدمای درگذشتۀ این آب وخاک که از سرحکمت ودانایی چه جملات نغز و عالمانه ای رادر قالب ضرب المثل برای ما به یادگار گذاشته اند. به عنوان مثال به این ضرب المثل توجه بفرمایید :به کارهای سخت ، مردان آزموده  فرست.

وحقاکه درآوردگاه سنگین مذاکرات هسته ای، نمایندگان شایستۀ ملت ما مردانی بودند آزموده ازجنس نورکه تدبر، استقامت، شکیبایی، شجاعت ولیاقت رادرحد اعلای ممکنۀ آن به منصۀ ظهورگذاشتند وذره ای ازحقوق شناخته شدۀ ملت خود را با هیچ تهدیدی معاوضه نکردند. سرانجام ماراتن نفسگیرمذاکرات هسته ای ایران باگروه 1+5 ، پس ازکش وقوسهای فراوان تاحدود زیادی به ساحل آرامش رسید وحاصل آن توافقنامه ای شدکه حتی متعصب ترین حامیان دولت یازدهم نیز، دراین محدودۀ زمانی کوتاه تصورآن را نمیکردند.  توافقی که ابزارش تدبیر و امید  بود، و بن مایه وماحصلش حفظ منافع ملی با رعایت  اقتدار و  سربلندی  ایران و ایرانی.

امابه ظن حقیرصرفنظر ازنتایج این توافق اولیه، که تا نهایی شدنش راه بسیاردرپیش دارد، توجه به دو مطلب مهم حائز اهمیت است و جای بسی تامل دارد:

1- شکستن تابوی عدم رابطه و تعامل با دنیای غرب که به غلط آن را مغایربا اصول وآرمانهای ارزشمند ما میدانست. وچه زیبا درمقابل چشمان بهت زدۀ دشمن، سفیرشایستۀ ایران اسلامی جناب آقای دکترظریف نشان دادند که میتوان دراوج اقتدارهم، با دنیای غرب برسرمیزمذاکره نشست لکن قدمی ازخواسته های به حق ملت عقب ننشست واصول وارزشهای خودرا نادیده  نگرفت.تجمیع یکجای دومقولۀ  نشستن بر سر میز مذاکره و حفظ اصول  هنریست که ایشان به خوبی ازپس آن برآمدند ودر بهترین زمان ممکنه، آرمش وامید را به مردم خودهدیه کردند.

شکرایزدکه بادرایت وکاردانی چنین مردانی، دریچه ای تازه فراروی ملت ما گشوده شد. دریچه ای رو به امید، آبادانی و اعتلای جایگاهی مناسب درعرصۀ مناسبات جهانی آنچنان که درخورشاْن و منزلت ماست.

2- بپذیریم که بواسطۀ تحریمهای سنگین بین المللی وتاحدودی اشتباهات تاکتیکی دولت  قبلی، اقتصاد ایران حال وروز خوشی نداشته ومردم نجیب ماسخت ترین شرایط معیشتی چندسال اخیررا تجربه کرده اند. ازجمله دستاوردهای مهم این توافق، شکستن وآغازشمارش معکوس فروپاشی دیوارظالمانۀ تحریم ها است که خود نوید بخش شکوفایی دوبارۀ اقتصاد وکمترشدن بار سنگین گرانی بردوش مردم خواهد بود.

اما بدون تردید تحقق نهایی چنین مهمی، همدلی وهمراهی همگان را می طلبد. موافق ومخالف، منتقدومتحد میبایست از هرگونه جوسازی رسانه ای وانتقادِخارج ازدایرۀ انصاف وعدالت جداً بپرهیزند تا مبادا ناخواسته شتاب حرکت روبه جلوی بوجود آمده را کندکرده ونهایتاً باعث دلسردی مردم شوند. بی شک درشرایط حساس کنونی این یک وظیفه ملی وبلکه تاریخی است که عمل به آن امری واجب و متضمن راحتی و آسایش هرچه بیشترمردم خواهد شد.

به اعتراف تمام کارشناسان فن، این موفقیت بزرگ چهرۀ جدیدی ازایران را درعرصۀ بین المللی به نمایش گذاشت و باعث شد تا قدرتهای جهانی بالاخره مجبور شوند از سرتکریم با ما سخن بگویند نه زبان تهدید ؟

براستی که انجام کارهای گران ظرافت میخواهد وتدبیر، ظرافتی به بُرندگی  ظریف تیم توانمند همراهشان.

فلذا صادقانه ترین خسته نباشیدها ودست مریزادها تقدیم به این عزیزان که تلاش واستقامت بی نظیرشان ، آبرو و اعتبارایران شد و بدون شک شیرینی این شاهکار مدبرانۀ آنها درتاریخ پرافتخار این ملت، تا به ابدماندگار خواهد بود.

 به قول آقای فردوسی پور چه میکنه این ظریف ! ... 

نظرات 7 + ارسال نظر
شبنم شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 22:03

واقعا باورتون شده؟به خدا داره سنگ حزبشو به سینه می نه و روی خون شهدا پا میذاره....خدا عاقبتمونو به خیر کنه

سلام ودرود بر شما دوست گرامی
از حضورتون ممنون ومتشکر. دلیل بی اعتمادی شما را درک میکنم ، اما امید بستن به دولت تدبیر وامید تنها امید مردمان است برای بهتر شدن شرایط سخت اقتصادی . ناامیدی آنان را نخواهید بانو.
شاد باشید.

maryam چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 12:27 http://ourmazd.persianblog.ir

وقتی یک دانه ی گیاه میکاری، هزاران هزار دانه میشود،
همه اش برای تو.
وقتی یک گل به کسی میدهی، هزاران هزار گل از دیگران میگیری؟
می دانی عزیز ، تو روی گنج داری زندگی میکنی
و امیدوارم این را بدانی

ممنون از این همه جملات قشنگ ولطف ومحبتت ب بند حقیر.
بسیار سپاسگزارم.

maryam چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 12:24 http://ourmazd.persianblog.ir

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :

بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :

آری من مسلمانم.

جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ،

پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد .

پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :

آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟

افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند .

پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :

چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود ...
.

مریم جان
خیلی خیلی زیبا بود.حتما عین کامنتت رو بعنوان یک پست جدید در اختیار بقیه دوستان میگذارم.
شاد باشید.

maryam چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 12:22 http://ourmazd.persianblog.ir

یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا !
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود :

خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد . دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید . این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم . یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام . اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم . هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن ...

کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد . نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند . در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند . عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت ، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود : نامه ای به خدا !

همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند . مضمون نامه چنین بود :
خدای عزیزم ، چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم . با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم . من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ... البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند.... !!!
.

اجازه دارم این را هم به عنوان یک پست جدید در وبلاگم منتشر کنم ، بانو؟

maryam چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 12:06 http://ourmazd.persianblog.ir

درود
نگذار زخمهایت تو را تبدیل به کسی کنند که نیستی

شاد باشید

مریم عزیز
دیگران را نمیدانم ، اما پاره های تنم پر است از زخمهایی که به وجود آنها افتخار میکنم که تک تکشان تاوان سالم زندگی کردنم بوده اند ولاغیر.
من با همین زخمها زنده ام.
در پناه اورمزد وممنون از حضور همیشگی وسبزت.

بانوی شرقی چهارشنبه 30 بهمن 1392 ساعت 00:30 http://shohreshiva3.blogfa.com

درود فراوان
جناب همایون اگر غیر از این می کردند چه باید می کردند بعد از 35 سال که دیگه ایران به ورطه شکست وغرق شدن وبه گل نشستن کشیده شده بود ... ایا تایران زاپاس در این ورطه نبایستی سر بر می اوردند وگندابها را کمی رفع و رو می کردند تا نظام همچنان استوار بماند ایا فشارهای دنیا وتحریمات کمر شکن عامل ان نبوده...که باعث بشه به طریقی مثلا دستانی نجات بخش از پهلوی مثلا میانه روهایی بیرون اید... می توان مطمئن بود پشت پرده به همین زلالی جلو پرده بوده وهست

سلام .
کاملا حق با شماست . آنقدر مسئولینمان خصوصا در دولت قبلی راه را به اشتباه رفته اند که هم اکنون این خدمتگذاری کوچک دولتمردانمان را بزرگ می بینیم. اما به قول معروف در بیابان لنگه کفش هم غنیمت است بانو.
هرگز. میان پشت وجلوی پرده همواره فاصله تا ثریاست.
شاد باشید.

maryam سه‌شنبه 29 بهمن 1392 ساعت 22:52 http://ourmazd.persianblog.ir

درود
خدا کنه من اولین کسی باشم که نظر میده همیشه این فرزانه خانوم پیشدستی می کنه
دست مریزاد
با آرزوی موفقیت برای ظریف و ....

درود بر مریم عزیز.
شما دومین نفر بودین اما مطمئن باش اولی نفر فرزانه بانو نیستند.
موفق باشید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.