پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی
پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

پاتوق اندیشه ( نقد اجتماعی- ادبی )

فیزیوتراپیست همایون محمدی

مردان خر یا خران مرد

قطعا شما خوبان هم با بنده موافقید که از روز ازل خر همان خر بوده و تا روز ابد هم خر باقی می مونه بی هیچ تغییری، نه کمتر و نه بیشتر. اساسا موجود بی خاصیت و بدقواره ایست که تنها وظیفه و چه بسا فلسفه وجودی و هنرش ، بارکشی و باردهی به نوع آدمهاست. خلاصه در یک جمله بگم، موجودیه که اگه بارهم نکشه به قول معروف به درد جرز لای دیوار هم نمیخوره. نه چون دگر چارپایان حلال گوشت، گوشت لذیذ و قابل خوردنی داره و نه شیرگرم و پر پروتئینی تولید میکنه، نه میشه برای قشنگی گذاشتش تو آکواریوم و ساعتها از تماشاش لذت برد و نه به درد بازیهای مهیج و پربینندۀ سیرک میخوره که لااقل ازاین طریق بشه باهاش تجارت پرسودی کرد. و نه حتی میشه قلادۀ طلایی به گردنش اندخت و تو خیابونها باهاش رژه رفت و به خلق الله پز داد !..

مخلص کلام اینکه فقط (دقت کنید) فقط به درد بار کشیدن میخوره و بس.

حالا تصورکنید چنین موجود کریه المنظر عنکر الاصوات بی خاصیتی، نه تنها بار نکشه بلکه خودش بار سنگینی بشه بر دوش آن کس (که خبر مرگش ) ادعای صاحب بودنشو داره ، درست مثل عکس بالا .

براستی خرهای این دوران آدم شدن که اینگونه از صاحبانشون سواری میگیرن و یا آدمهای این زمانه خر هستن که اینگونه به خرهاشون سواری میدن ؟ کدامیک ؟

با این تفاسیراگه از شماعزیزان بخواهم که برای این عکس نامی انتخاب کنید و جمله ای زیرآن بنویسید، انتخابتان چیست و چه خواهید نوشت؟ فقط خواهشاً دلتون برای اون مردک خر نسوزه . مردی که نتونه از خرش سواری بگیره همون بهترکه به اون سواری بده !...

خود من مینویسم :

هشتمین عجایبِ هفتگانه ی جهان !...

چطوره ، می پسندین ؟

توضیح :

سلام بر همه دوستان گرامی

به دنبال انتشار مطلب بالا، کامنتهایی ازشما خوبان دریافت کردم که علیرغم همه قشنگیشون باعرض پوزش کمی تا قسمتی با غرض بنده از نوشتن آن فاصله داشت. به نظر من عکس نماد عینی از یک تراژدی غم انگیز انسانی است که به وضوح مصداق بارز فقر و تهیدستی آدمیان میباشد. در واقع تیر پیکان من، نه به سمت مرده بوده و نه خره . من با زبان الکن و قلم قاصر خویش سعی کرده ام چهره زشت فقر و تنگدستی را به بوته نقد بنشینم، همان که باعث شده تا آن مرد بیچاره مجبور گردد در شرایطی غیرقابل پیش بینی ( احتمالا بیماری خره ) هم جا و هم به تبع آن جایگاهش را با او عوض کند و علیرغم کهولت سن، خود بارکش باری شود که اساساً خلق شده برای بار کشیدن،  و این بسیار بسیار دردناک است. همین. 


شادی وتندرستی همه شما گرامیان آرزوی قلبی من است. در پناه یزدان باشید

نظرات 20 + ارسال نظر
علی محمد محمدی جمعه 16 اسفند 1392 ساعت 15:48 http://ermes-3.blogsky.com

فک کنم نزدیک پلس راه باشن و بخاطر اینکه پلیس به خرش گیر نده و دفتر ساعتش و باطل نکنه خودش نشسته پشت گاری و آقا خر هم در بوفه استراحت میکنه !
وگرنه بحث مردی و نامردی نیست !

عنوانشم :
خرم بار دارد نمی فهمد !

درود بر علی نازنین.
طنز ملیحی بود . مرحبا
زنده باشی

باران پنج‌شنبه 15 اسفند 1392 ساعت 09:16 http://raoof.blogsky.com

خر سالاری

سلام دوست گرامی
ممنون از حضورتون
اما چرا اینقدر کوتاه ؟
موفق باشید و شاد.

فرزانه یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 07:14 http://neghabetarikh.blogfa

سلام صبحتون بخیر....
شادیتون آرزوی من است

سلام بانو
صبح شما هم به خیر وشادی باد
مدتی کم پیدا بودین. امید که روزگاران به کام باشد ونعمت سلامتی برقرار.

شکوه یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت 04:32 http://shdl.ir/

سلام

ماشین و مرکب من اتوبوس بی آر تی وگاهی هم مترو هستش!!
گاهی هم با خط 11 از خانه تا مقصد میروم!!

ان شالله هر وقت صاحب شغل شدم ماشین شخصی هم خواهم خرید...

شاد باشید

درود بانوی گرامی
امیدوارم از مزاح بنده حقیر دلخور نشده باشید.
صداقت شماستودنی است وبه همه دنیا می ارزد. انشاالله بهترین شغل وبهترین ماشین بهمراه عزت وسربلندی نصیبتان شود.
در پنان ایزد منان باشید.

ماهان محمدی شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 11:21 http://roze-zemestani.blogfa.com

هر جا که می بینم نوشته است :
” خواستن توانستن است ”
آتش می گیرم !
یعنی او نخواست که نشد ؟!

سلام قهرمان .
کوتاه وکوبنده نوشته ای جان عمو.
آری آن مرد نخواست و اینگونه شد که بار کش ، بارکشی شد.
انشا الله که منظورت را درست فهمیده باشم.
امروز میهمان کلبه دلت خواهم شد . منتظرم باش .

فرزین شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 10:02

درود استاد
قالب نومبارکه، خیلی عالیه، مخصوصا ب آثار خوشنویس چشم نواز.
سربلند باشید

سلام استاد ارجمند.
خوشحالم که هنوز ما رو قابل میدانید وبنده نوازی می فرمایید.
و خوشحال تر اینکه قالب جدید رو پسندیدید. هرچند به پای خط زیبای شما نمیرسه .
ایامتان همیشه به کام.

فرزین شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 10:00

درود استاد
هزار نکته باریک تر زمو این جاست.
راستشبر بدبختی این اشرف مخلوقات گریستم. بیچاره ای که در میان این همه انسانهای مدعی خدمت به هم نوعان.و مدیرانی که برای خدمت به خلق از هم پیشی میگیرند! باز هم این بدبخت تنها امیدش به این خر است تا ان جا که حتی حاضر است جا عوض کندولی خر را از دست ندهد.
کسی چه می داند در دل این انسان چه می گذرد.اورا چه شده که حیوانیت خود را بر خوی انانی اش ترجیح داده؟
مسلم او رادردی است گران، که این باربری برایش هیچ است و به چشم نمی اید.
این که اواین خر را آورده تا باری از دوشش بردارد اما از بد حادثه باری شده بر دوشش، را چه باید نامید؟
درد گرانیست استاد درد تنهایی و این که همدمش نادان و نفهم باشد.........

درود استاد.
واقعا درد و بار گرانی است این فقر و تهیدستی.
نکته بسیار زیبایی را نشانه رفته اید که به ذهن خود من هم نیامده بود : انسانهای مدعی خدمت به همنوعان
براستی کجایند این مدعیان گزافه گوی لاف زن که ببینند فقر با این مرد بیچاره چه ها که نکرده . بدون شک جای آدمیت آنجا نیست که او الان هست.

بانوی شرقی شنبه 10 اسفند 1392 ساعت 09:48 http://shohreshiva3.blogfa.com

درود
گهی زین به پشت وگهی پشت به زین
این کار روزگاره دیگه
میگه بهرام که گور می گرفتی این همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
اقا جان همینه این کار دنیاست گاهی باید ادم سوار خر شود وگاهی خر سوار ادم
البته این روزها تا دلتون بخواد خرها سوار آدمها شده اند وادمیان به شدت خر ها را سواری می دهند...وخرها مخصوصا کلبه گنده هاشون از مردم وملت وادمها سواری می گیرند...لطفا نگذارید دهانمان بیشتر از این باز شود ... ایام به کام ...

درود بانو.
حکایت غریبی است این قصه بهرام و گور و ... ویا گهی پشت به ....
اینجا خریت با همه وجودش سوار بر آدمیت شده البته بواسطه پدیده شوم فقر.
واما به چشم ، من خاموش میشوم .....
باز هم از حضور گرمتون با آن قلم شیوایتان ممنون ومتشکر.
شاد باشید وتندرست.

شکوه جمعه 9 اسفند 1392 ساعت 02:00 http://shdl.ir/

سلام

من اصلا کلا اسم خر رو میشنوم خندم میگیره نمیدونم چرا!!

خر یه جورایی همون ماشین قدیمه.
خب مگه الان وقتی ما ماشینمون خراب بشه اونو به هر زحمتی تا تعمیرگاه نمیرسونیمش یا با همکار بقیه هلش نمیدیم؟!!

خب شاید اون آدمه تو عکس خرشو دوست داره!!
همونطور که بعضی ها عاشق ماشینشون هستن...

درود بانو.
کامنت بسیار بامزه وقشنگی گذاشته اید.
ممنون از شما
حق با شماست ومن حرفی ندارم.
موفق باشید و همیشه سر بلند
راستی ماشین شما چیه

آمـــوس جمعه 9 اسفند 1392 ساعت 00:29 http://amoos.roy.loxblog.com

روزی به رهی مرا گذر بود
خوابیده به ره جناب خر بود

از خر تو نگو که چون گهر بود
چون صاحب دانش و هنر بود

گفتم که جناب در چه حالی؟
فرمود که وضع باشد عالی

گفتم که بیا خری رها کن
آدم شو و بعد از این صفاکن

گفتا که برو مرا رها کن
زخم تن خویش را دوا کن

خر صاحب عقل و هوش باشد
دور از عمل وحوش باشد

نه ظلم به دیگری نمودیم
نه اهل ریا و مکر بودیم

راضی چو به رزق خویش بودیم
از سفرۀ کس نان نه ربودیم

دیدی تو خری کشد خری را؟
یا آنکه برد ز تن سری را؟

دیدی تو خری که کم فروشد ؟
یا بهر فریب خلق کوشد ؟

دیدی تو خری که رشوه خوار است؟
یا بر خر دیگری سوار است؟

دیدی تو خری شکسته پیمان؟
یا آنکه ز دیگری برد نان؟

دیدی تو خری حریف جوید؟
یا مرده و زنده باد گوید؟

دیدی تو خری که در زمانه
خرهای دیگر پیش روانه؟

یا آنکه خری ز روی تزویر
خرهای دیگر کشد به زنجیر؟

هرگز تو شنیده ای که یک خر
با زور و فریب گشته سرور؟

خر دور ز قیل و قال باشد
نارو زدنش محال باشد

خر معدن معرفت کمال است
غیر از خریت ز خر محال است

تزویر و ریا و مکر و حیله
منسوخ شدست در طویله

دیدم سخنش همه متین است
فرمایش او همه یقین است

گفتم که ز آدمی سری تو
هرچند به دید ما خری تو

بنشستم و آرزو نمودم
بر خالق خویش رو نمودم.
-------------------------------------------------------------------------
سلام استاد.
حال و هواتون ؟؟؟
دلتنگ کلبه ی مجازیتان شده بودم.چند روزی به ایتنرت دسترسی نداشتم.
ترکوندی استاد ... ماشالاه یه عالمه مطلب خواندنی و پر محتوا ...
من از طرف اون آقا خره از شما عذر خواهی میکنم. ببخشید . خــــــــره دیگه ... !!!

تبریز غمگین - زمستان 92

سلام آموس عزیز.
فقط خدا کنه خرابی اینترنت هم مثل مقوله " ترافیک تهران " بهانه ای نباشه برای بدقولیها و کم لطفیهایمان
شعرت خیلی زیبا بود . شاعرش کیه عمو جان؟ آنقدر زیبا بود که شاید با ذکر توضیحاتی بعنوان یه پست جدید ازش استفاده کنم.( البته اگر اجازت دهی) عنوانش هم هست : بازهم نامه ای از آموس
تیکه ی آخرت خیلی قشنگ بود . من که گفته بودم خر همیشه خره.
شاد باشی.

akbar heiran پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 22:29

salam.vebloge kheili khubi darid.hatman edame dahid.

سلام دوست وبرادر خوب من
سپاس از حضور گرکتون.
افتخار داده اید که ما رو قابل دانسته اید. وممنون از لطف شما .
امیدوارم که بیشتر شاهد حضور سبزتون در کلبه مجازی خودم باشم. راستی آدرس وبتو رو ندادین ؟

maryam پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 22:02 http://ourmazd.persianblog.ir

درود آقا همایون
از شما بعیده یه جانبه به قضاوت برید خر بیچاره هر چی باشه یه حیونه و از شانس بد شما منم طرفدار حمایت از حیوانات هستم .
اون آقا هم آدم خوبیه که قدر یه عمر زحمت های خرش رو فهمیده و الان که اون نیاز به کمک داره رهاش نکرده

شاد باشید

سلام مریم عزیز.
ممنون که بازم اومدی وقابل دانستید.
از شما هم بعیده تک بعدی نگاه گردن به چنین تصویری که نماد عینی تراژدی غم انگیز انسانی است. نمیدانم تا چه حد موفق بوده ام اما من با زبان کنایه و تلخ آن مردک بیچاره وفقر وتهیدستی اش را به نقد نشسته ام که خود نمادی از فقر اجتماعی جامعه ماست . لطفا در همین زمینه پاسخی که برای کامنت فریاد عزیز نوشته ام رو بخوانید تا باورتان گردد که من هم طرفدار حقوق حیوانات هستم بلکه بیشتر از شما .
شاد باشید.

faryad پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 18:11 http://beatit.blogfa.com

سلام عمو جانم خوبین؟
عمو شرمندم یه مدت نبودم و از نوشته های نغزتون هم بی نصیب
ممنونم بابت دلگریمتون راجب متن و بگم که شعر نیست! فقط یک متن ساده و البته پر از غلط و غلوط بود!

راستی عمو :

خر چه حیوان عجیبی ست

ندارد عُجبی

من خری داشتم ایامِ شباب

نه حسود و نه بخیل

نه پی رنگ و فریب

اهلِ تزویر نبود

کینه؟!

هرگز به دلش راه نداشت

فتنه؟!

ای وای که بیچاره از آن

خبری هیچ نداشت

غصه اش کاه نبود

گر نبودش

به دلش آه نبود

تا که یادم باشد

راهِ خود رفته و گمراه نبود

این بشر تا بشود خر

هیهات...

شادی روح خران

وانکه از حق نگسست

.
.همه باهم
.
.
.
یک دست...!


نوشته تان را که دیدم دلم گرفت! نه برای ان مرد..لیک برای الاغ زبان بسته
که همش میکشد..از ادم و عالم...هرکه هر جا داشت فحش مفت یا هرکه هر جا داشت از برای کودنی و هر کس به دنبال کله خر(!), در الاغ نگون بخت قصه ما میجست!
الاغی که ازارش به بنی بشر و کائنات نمیرسد باید چوب لذیذ نبودن گوشتش را بخورد!
چون گوسفند گوشت لذیذ دارد پس به کفایت مغز هم دارد و از نظر علما فیلسوفی است!
هرچه گشتم تفاوت الاغ را با گوسفند و گاو و سایر چارپایان و به قول فرنگی ها (live stock) پیدا کنم, کمتر یافتم مگر گوشت و سایر مشتقات!
دردنده خویی سرشت ماست و شاید احدی به این غریزه خورده نگیرد
اما انصاف نیست الاغ بیچاره را که از زمین و زمان برایش دشمن میبارد, ما هم به دار بکشیم
نیک میدانیم که تنها جرمش الاغ بودن و است در قانون اساسی ما( قانون کشور فرانسه را نخوانده ام!) خر بودن جرم نیست!
امشب باز هم باید سگ ولگرد هدایت را بخوانم
درود بر تو عمو جانم

فریاد عزیز هزاران درود وسلام بر تو باد.
کامنتت بسیار به دلم نشست عموجان. از زاویه دید تو که به واقعیت هم نزدیکتر است خر حیوان بی آزاریست که در طول تاریخ همواره مورد بی مهری انسان بوده وهست . فقط از او بار میکشد و هرگاه کم میآورد بی مغزی های خود را با نام او سرپوش می گذارد.
اما عمو جان زاویه نگاه و پیام مطلب من چیز دیگریست. من برای دلسوزی وهمدردی با آن مردک بیچاره چنین به او وبعد خرش تاخته ام. اگر کمی دقت کنی تصویر زبان گویای فقر وتنگدستی آن مرد است که با بیماری خرش مجبور به تعویض جایگاهش با او شده واین دردناک است. چه بسا آدمهایی که بواسطه اعمال شیطانیشان در آیات قرآن فرومایه تر از همین الاغ بارکش عنوان شده اند .
باز هم از کامنت پر محتوایت ممنون ومتشکر عموجان.
شاد باشید.

هناس پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 12:04

سلام!
منم با نظر دریا خانم موافقم ...

درود .
ممنون از حضور گرمتون .
مگه کسی با نظر دریا خانم مخالف بوده ؟
شاد باشید.

دریا پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 10:40

سلام آقای محمدی
خوبید؟
بابا اینقدر از این خرهای بد بخت بد نگید.
من شنیدم خرها صاحب قشنگ ترین چشم هان !!
دلم برای مردک تو عکستون نسوخت
از کارش خوشم اومد.
چقدر آدم منصف و با شعوری بوده
بالاخره ما به گردن هم حق داریم !آدما به آدما!حتا آدمها به حیووناشون!مثل اون دوستتون و ماهیش!خلاصه علاوه براستفاده ازش باید مراقبشون هم بود.
؟آقا من اسم خاصی تو ذهنم ندارم
شرمنده
یکم فکر میکنم میام اسم پیشنهادیمو اعلام میکنم

درود .
ممنون از حضورتون .
چشم ، اگه بگم ما مخلص همه خرهای عالمیم ، رضایت میدهید بانو؟
اون دوستم با اون همه مهربونیش حرف نداره ، اگه بدونه من به جماعت خرها توهین کردم دمار از روزگارم در میاره
بازم که گل آبی ؟

فرزانه پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 10:04 http://neghabetarikh.blogfa

هر کسی در اوقاتی از عمر خود نیازمند شانه ای برای گریستن است.آرزو

می کنم آن قدر دوست خوب در اطراف تو باشد که در هنگام نیاز شانه ای

برای گریستن داشته باشی.

مرا دیگر به شانه نیازی نیست
از بس در خلوت تنهایی خویش گریسته ام
چشمه جوشان گریه هایم خشکیده ، بانو.
به جای شانه ، اس ام اسی ، جوکی ، لطیفه ای میخواهم که کمی بخندم .

فرزانه پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 09:56 http://neghabetarikh.blogfa

درود
این میتونه اساس یه سوال باشه اینکه چرا ما چیزهایی رو که باید در جای خودشون باشه رو در جای خود قرار نمیدهیم..
شاید ادمهای این زمان خر شدند شاید بسیاری تنهایی ها، دردها، رنج ها، باعث شده اون قوه ادراک و بصیرت از کار افتاده و بجای واکنشهای طبیعی به سوی رفتارهای غیرعادی بریم و نتیجه ان رنج ماست، در این عکس رنج را شما تعبیر به رنج فیزیکی کرده اید یعنی سختی کشیدن وحمل اون گاری؛ ولی در دنیای واقعی و زمانی که به قول شما ادمها خر میشن یا خرها ادم رنج دیگه فیزیکی نیست ...کاش بود..رنج روحیه، فکریه، قلبیه....

این جمله تون رو خیلی دوست داشتم...مردی که نتونه از خر سواری بکشه همون بهتر به اون سواری بده...

درود بانو.
ممنون از لظف شما .
اتفاقا اونی که دل منو شکست و برآنم داشت تا این پست رو بنویسم ، رنج فیزیکی اون مرد برای کشیدن گاری به این سنگینی نبود.
اینکه جای این دوتا عوض شده ، آزارم داد. یعنی همان رنج فکری ، قلبی و روحی که شما به درستی فرمودید.
شاد باشید.

پنل رایگان پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 09:14 http://panel.mida-co.ir/http://

بنام خدا
فرصت باور نکردنی برای شما مدیر وبلاگ محترم
فروش رایگان پنل اس ام اس ، پیامک با تعرفه 82 ریال و برگشت پیامک های نا موفق
جهت ثبت نام و مشاهده پنل به آدرس زیر مراجعه نمائید
panel.mida-co.ir

سلام .
ممنون از اطلاع رسانی شما عزیزان.
موفق باشید.

فرزانه پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 08:46 http://neghabetarikh.blogfa

سلام
من موافق شما هستم در واقع حس میکنم نخواستید کار این اقا را زیر سوال ببرید بلکه خواسته اید به نحوی رفتار و عملکرد خیلی از ادمها را نقد کنید که برای چیزهای بی ارزش دراند بهای گزافی میدهند ...خودشونم واقفند این ارزش نداره ولی انگار عنکبوتی سمی اونها رو گزیده و قادر به تصمیم دیگری نیستند و مصر بر سر این اشتباه ایستاده اند و در واقع همون خر مد نظر اینجا بخوبی نمود می یابد

درود بانو .
خیلی خیلی از شما ممنونم . چیزی که توضیحش کمی برایم سخت بود رو در این کامنت شما یافتم . من برای دفاع از اون مرد اینگونه به او تاخته ام. اینکه احتمالا خره مریضه و تنها منبع درآمد اون آقا همین خره و او از سر دلسوزی چنین کار پر زحمتی رو انجام داده به کنار ، حرف من اینه که به هر دلیل جایگاه آدمها اینجا نیست.
شاد باشید

عابر پنج‌شنبه 8 اسفند 1392 ساعت 08:19

دوست گرامی،
شاید این خر بدبخت دچار یک مریضی یا مشکلی مثل شکستگی است که صاحبش برای درمان آن آن را جابجا کرده. شما مگر از روی یک عکس می توانید به اصل ماجرا پی ببرید که اینهمه دل نگرانید؟ ... خر وظیفه خودش را به نحو احسنت انجام می دهد و سنگین ترین بارها را در کوهستانهای صعب العبور جابجا می کند. اما وای از دست برخی آدمها که وظیفه خود در این دنیا را نمی دانند که در کتاب مقدس و قرآن کمتر از چهارپایان و بهایم، رتبه بندی شده اند.

درود بر شما .
کاملا با نظرتون موافقم و احتمال زیاد اصل ماجرا هم همین باشد. نگاهتون به مسئله زیبا و واقع بینانه است. ممنون ومتشکر که حق مطلب رو خوب ادا کرده اید.
اما دوست گرامی ، من علیرغم اشراف به این مطلب ( وکاملا عامدانه)
از نگاهی دیگر عکس را بهانه ودستاویزی قرار داده ام تا به نوعی جهل و نادانی بسی آدمها رو به نقد بنشینم که می تواند چه عواقبی برای او به همراه داشته باشد. آدم نادان وضعیف جایگاهش را اینچنین از دست خواهد داد. کمی توضیحش برایم سخت است اما بدانید که اگر آدمها به جایگاه و توانایی های خود واقف نباشند اینگونه محکوم به سواری دادن میشوند حتی به آنهایی که قاعدتا باید ازشون سواری بگیرن.
شاد باشید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.